ممکن است هر یک از ما بر اساس تجربه ی قبلی و مشاهدات مان در تلویزیون یا کتاب ها، تصاویر و برداشت های متفاوتی از واژه ی «مشاوره» یا «رواندرمانی» در ذهنمان داشته باشیم. بطور کلی اگر بعنوان یک فرد بزرگسال دچار پریشانی هیجانی شویم یا الگوهای تکرارشونده رفتارهای معیوب را نشان دهیم، زندگی مان درگیر چالشی می شود که رهایی از آن به این سادگی ها ممکن نیست. اضطراب، افسردگی، از دست دادن و استرس ناشی از رابطه موضوعات رایجی هستند که باعث می شوند ما بزرگسالان به طور جدی برای رواندرمانی مراجعه کنیم.
اما در روان درمانی چه اتفاقی رخ می دهد؟ رواندرمانی فقط روشی برای حمایت از افراد نیست بلکه فرصتی برای آن است تا بفهمیم چرا علیرغم برنامه ها و قول هایمان، مجددا رفتار قبلی مان را از سر گرفته ایم، احساسات خاصی را تجربه می¬ کنیم و یا رویدادها و تجربه ها را به شیوه ی خاصی پردازش می کنیم تا از طریق این فهم بتوانیم حرکت و رشدمان را در مسیر زندگی از سر بگیریم و در نهایت از طریق این بینش و یادگیری راهبردهای مقابله ای جدید، به زندگی پویاتر و پربارتری برگردیم. درست است که تجربه ی روان درمانی و درک نقشی که ناخواسته در مشکلاتمان بازی کرده ایم ممکن است احساسات دردناک و لحظه های ناخوشایندی را برای ما جرقه بزند اما باید بدانیم که اتاق درمان جایی است که در آن احساسات، افکار و نیازهای فروخورده ی ما از نو تجربه و پردازش می شوند و اضطراب ناشی از آن تنظیم و تعدیل می شود. در واقع با کمک فردی که کمتر قضاوت می کند و لحظه به لحظه در اتاق درمان با ما همراه می شود توانایی آن را پیدا می کنیم که به این بخش های ناخوشایند کمتر دیده شده نگاهی دوباره بیندازیم تا اینبار به جای تکرار چندین باره ی الگوهای رفتاری پیشین مان، متناسب با موقعیت کنونی عمل کنیم.
در آغاز روان درمانی توصیه می شود که مراجعین بطور منظم هر هفته یکبار در جلسات روان درمانی شرکت کنند که این جلسات غالباً یک ساعت به طول می انجامند.