معرفی کتاب
مرکز روانشناسی هیلان
معرفی کتاب:
چرا روان درمانی موثر است؟
تأثیر درمان بر مغز
نویسنده :لويیس کازولینو
مترجم: حامد حکیمی
نویسنده در این کتاب نشان میدهد که رواندرمانی و رواندرمانگران چگونه میتوانند زمینهساز تغییر مغز باشند. از دیدگاه نویسنده، مغز «نقشخوردۀ نقشپذیر» است: یعنی بهرغم نقشهایی که در کودکی روی آن حک شده، قابلیت نقشپذیری را در بزرگسالی حفظ میکند. نویسنده به تبیین عصبزیستشناختی و الگوی تغییرات مغز در حین درمانِ اضطراب، افسردگی، شخصیت مرزی و اختلال استرس پس از ضربۀ روانی میپردازد. افزون بر این، مشکلات همهگیرتری همچون شرمِ بنیادین، ارزش خود پایین و بینقصگرایی را شرح و بسط میدهد.
سادگی و روشنی زبانِ نویسنده و روایتهای متعدد او از درمان مراجعانش کتابی «خواندنی» برای درمانگران، مغزپژوهان و علاقهمندان به روانشناسی خلق کرده است.
قسمتی از کتاب:
پس از سالها تحصیل در دانشگاه، هزاران ساعت رواندرمانی زیر نظر سرپرست و مطالعة بسیار، سرانجام کار رواندرمانی را آغاز کردم. بااینکه هنوز احساس میکردم آماده نیستم، تصمیم گرفتم طوری رفتار کنم که گویی تسلط کامل دارم. تقریباً همان ابتدای کارم بود که روزی تاجری جدی و سختگیر وارد اتاق درمان شد و این سؤال را از من پرسید: «میشه لطفاً درمورد این کسبوکارتون توضیح بدید؟ همین رواندرمانی رو میگم.»
خوشبختانه همان فرآیند تکاملی که منبع رنجهای هیجانی ماست، ابزارهایی را هم برای درمان فراهم کرده است: یعنی توانایی برقراری ارتباط، همآهنگی و همدلی با دیگران. رواندرمانی ابداع جدیدی نیست، بلکه محیط یادگیری رابطه محوری است که براساس تاریخ مغز اجتماعی ما بنا شده، بنابراین ریشههای رواندرمانی را میتوان در رابطه مادر و کودک، دلبستگی به خانواده و دوستان و ...جست.
معرفی کتاب : شرم درمانی
نویسنده : پاتریشیا دیانگ
مترجم: حامد حکیمی
شرمِ مزمنْ دردناک، فرساینده و پیچیده است و درمقابل خودیاری و حتی روانکاوی فشرده هم مقاومت میکند. پاتریشیا دیانگ، در این کتاب پیشگام، روی مسئلۀ شرم مزمن تمرکز کرده، آن را زیر ذرهبین برده و علم مغزپژوهی جدید را با سنت رواندرمانی ارتباطی تلفیق کرده است. دیانگ به بررسی این موضوع میپردازد که شرم مزمن چگونه در مغز سیمکشی میشود و در شخصیت فرد گسترش مییابد.
این کتاب برپایۀ تجارب بالینی نوشته شده و نمونههای بالینی متعدد آن راهگشای روانشناسان و درمانگران خواهد بود. درمانگران، با مطالعۀ این کتاب، فهم بهتری نسبتبه اقدامات درمانی لازم و اثربخشی هرکدام در درمان مراجعان مبتلا به شرم مزمن، که کمتعداد هم نیستند، پیدا خواهند کرد. جای این کتابِ چالشبرانگیز، بینشبخش و پرمغز در کتابخانۀ هر درمانگرِ شرمآگاهی خالی است.
در بخشی از کتاب آمده:
شرم انسان را میرنجاند. اگر شرم ما برملا شود، درد آن ممکن است تحملناپذیر باشد. برای اینکه خودمان را نجات دهیم، بهسرعت شرم را از خودمان دور میکنیم و آن را با حالتهای وجودی تحملپذیرتر میپوشانیم. این حالتهای وجودی آن چیزی است که ما از شرم، هم در خودمان و هم در دیگران، میشناسیم. اما این حالتها بهنوعی جبران، فروپاشی، نقاب و فریبهای ذهنیاند؛ خودِ شرم نیستند. پس خودِ شرم چیست؟ این کتاب نشان میدهد که میتوان شرم را، بهرغم لباسهای متنوعی که بر تن میکند، یک تجربة بینفردی خاص و منحصربهفرد دانست. این تصویر از شرم کمکمان میکند بفهمیم در پس این نقاب چه چیزی نهفته است..
معرفی کتاب: چگونه درمانگری شکوفا شویم
نویسنده: برت کار
مترجم: مهیار علینقی
چگونه میتوان در حرفه رواندرمانی رشد کرد و این کار پیچیده و دشوار را به حرفهای فرحبخش بدل کرد؟ آیا میتوان از این کار بالقوه دردناک لذت هم برد؟
آیا راهی برای ارتقاء و گسترش مهارتها و ظرفیتهای حرفهای درمانگران وجود دارد؟
کدام انگیزهها برای ورود به این حرفه، از زمره انگیزههای مشکوک یا بعضا مرضی به شمار میروند؟
بهترین راههای آموزش، پس از اینکه تحصیلات رسمی را به پایان رساندیم کداماند؟
چگونه میتوان در حرفه خود به بالندگی و شکوفایی رسید؟
برت کار، نویسنده کتاب، به این پرسشها و بسیاری پرسشهای دیگر میپردازد و میکوشد تجربه چهلساله خود از کار تحلیلی را با خوانندگانش در میان بگذارد.
قسمتی از کتاب:
هرچند هیچچیز مهمتر از زنده ماندن نیست، اما ما رواندرمانگران نه تنها باید زنده بمانیم بلکه میبایست رشد کنیم تا از کارمان، حقیقتا رضایت داشته باشیم. با این کار نه تنها آرامش، رضایتمندی و معنا را به خودمان و خانوادههایمان ارزانی داشتهایم بلکه بیش از هر چیز، بدل به الگوهایی امیدوارکننده و الهامبخش برای بیمارانمان میشویم که نوع بودنمان را موشکافانه مورد مداقه و بررسی قرار میدهند.
معرفی کتاب:
عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست
مگان دیواین نویسنده این کتاب یک رواندرمانگر است. در ابتدای کتاب میگوید: "در یک روز عادی و زیبای تابستان سال ۲۰۰۹، غرق شدن شریک زندگیام را در آب تماشا کردم. مت قوی و سرحال بود. فقط سه ماه تا تولد چهلمین سال زندگیاش مانده بود. با توجه به تواناییها و تجربه او هیچ علتی برای غرق شدنش وجود نداشت. این اتفاق تصادفی و غیرمنتظره بود و جهانم را از هم پاشید."
این اتفاق غیرمنتظره باعث شد متوجه شود راهنماییهایی که تا آن روز به مراجعانش میکرد کارآمد نبوده است؛ چرا که تا آن زمان گویا چیزی از سوگ نمیدانست و آن را از نزدیک لمس نکرده بود. او پس از مرگ مت با تعداد زیادی از افراد سوگوار ملاقات کرد و تجارب زیادی در مواجهه با غم و سوگ به دست آورد. حاصل تجربیات این دیدارها و نظریات وی، کتاب پیش رو است.
او در قسمتی از کتاب مینویسد:
"افراد سوگوار ترجیح میدهند ناماهرانه" شاهد" باشید تا اینکه با اعتماد به نفس بگویید اوضاع به آن بدی که آنها فکر میکنند نیست. همیشه نمیتوانید درد را تغییر دهید. اما میتوانید روش شنیدن درد و پاسخ دادن به درد را تغییر دهید. وقتی درد وجود دارد اجازه دهید وجود داشته باشد. شاهدش باشید. فضا را برای دیگران امن کنید تا بتوانند بگویند: «درد دارد». بدون اینکه با عجله آن را پاک کنید. برای یکدیگر جا باز کنید."
اگر در چنگال سوگ گرفتار شدهاید کتاب برای شماست. مگان دیواین کمکتان خواهد کرد تا اندوهی را که متعلق به خودتان است، به دوش بکشید؛ مهم نیست راه چقدر طولانی باشد، او همچون آموزگار شجاعی در کنارتان است.
معرفی کتاب
رابطه واقعی در رواندرمانی
مبنای پنهان تغییر
نويسنده: چارلز جی. گِلس
مترجم: شایان کرمی
مفهوم رابطه واقعی یا شخصی میان مراجع و درمانگر از آغاز رواندرمانی به عنوان یک حرفه وجود داشته است. با این حال، رابطه واقعی، به همراه دو مؤلفه آن یعنی اصالت (تمایل به اجتناب از هرگونه فریب، از جمله خودفریبی) و واقع گرایی (درک یا تجربه دیگری به گونهای که مطابق واقعیت اوست) اغلب به اشتباه درک شده یا نادیده گرفته شده است. پژوهشهای رواندرمانی بهجای تمرکز بر این مفهوم، بهطور عمده بر مفاهیم اتحاد کاری، انتقال و انتقال متقابل متمرکزند.
چارلز گلسو در این کتاب، ارتباط رابطه واقعی با نتایج درمانی را به بحث گذاشته است. او به طرز ماهرانهای رشد این مفهوم را از ریشههای آن در اندیشههای روانکاوی ردیابی میکند و کاربرد کنونی آن را در بسیاری از رویکردهای مدرن درمانی نشان میدهد و آن را با نمونههای متنوع برآمده از پژوهشها و تجارب بالینی مورد بررسی قرار میدهد.
قسمتی از کتاب:
وقتی برای اولینبار چند دهۀ پیش نوشتن دربارۀ رابطۀ درمانی را شروع کردم، مفهوم رابطۀ واقعی برایم گیجکننده بود. نمیدانستم که چگونه این مفهوم ریشۀ عوامل رابطهای در رواندرمانی، بهخصوص پدیدۀ انتقال و اتحاد است. آیا این مفهوم صرفاً نقطۀ مقابل پدیدۀ انتقال است؟ آیا با مفهوم اتحاد کاری تفاوتی دارد؟ این ارتباط معمولاً در مرکز توجه قرار نمیگیرد، اما جنبه اساسی ارتباط میان درمانگر و بیمار را شامل میشود.
رابطۀ درمانی همیشه رابطهای دو طرفه است و جنبۀ رابطۀ واقعی آن نیز همینطور است؛ بنابراین بیمار و همچنین درمانگر، هر دو در شکلگیری رابطۀ واقعی و آن بخشی که مربوط به درک واقعگرایانه میشود، نقش دارند.
البته با وجود این همکاری مشترک، درمانگر و بیمار بهطور کلی و در خصوص درک واقعگرایانه نقشهای کاملاً متفاوتی دارند. یک بخش اساسی از نقش یا وظیفۀ درمانگر این است که بیمار را همانطور که هست، درک کند.
آزمندی چو بیرون رود، همدلی درآید...
کتاب "دوران همدلی" اثر فرانس دوال، زیستشناس و نخستیشناس برجسته است که در سال ۲۰۰۷ به انتخاب مجله تایم نامش در فهرست صد نفر از تأثیرگذارترین مردم جهان قرار گرفت. او در این کتاب نگاهی عمیق به ریشههای همدلی در حیوانات و انسانها داشته است و با ارائه شواهدی از دنیای حیوانات، نشان داده است که همدلی و همکاری، ویژگیهای منحصر به فرد انسان نیستند و ریشه در تاریخ تکاملی(تطوری) ما دارند. او با بررسی رفتارهای اجتماعی انواع مختلف حیوانات، از جمله نخستیها، خاطر نشان کرده است که بسیاری از آنها قادر به درک احساسات دیگران، همدلی با آنها و حتی مایل به کمک کردن به همنوعان خود هستند. او با نقل مثالهای جذاب و مطالعات موردی، توضیح داده است که همدلی فرآیندی در جهت بقاست و به حیوانات این امکان را میدهد تا در گروههای اجتماعی زندگی کنند و از یکدیگر حمایت کنند.
نویسنده همچنین به بررسی نقش همدلی در تکامل (تطور) انسان پرداخته است. او در نتیجه سالها پژوهش به این نتیجه رسیده است که رفتارهای ما لزوماً بر آمده از خودخواهی نیستند و ظرفیت همدلی به ما یاری رسانده است تا جوامع پیچیدهای را ایجاد کنیم و با یکدیگر همکاری کنیم.
پ.ن: پیشنهاد میشود در صورتی که فرصت کافی برای مطالعه کل کتاب را ندارید یا موضوعات مطرح شده را تکراری مییابید، دو فصل پایانی آن را از نظر بگذرانید چرا که ممکن است نکاتی تازه برایتان دربر داشته باشند.
https://nashremarkaz.com/book/The-age-of-empathy/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%D8%AF%D9%84%DB%8C
رمان "زمانی که یک اثر هنری بودم" نوشته اریک امانوئل اشمیت، داستان جوانی به نام تازیو را روایت میکند که دچار احساس درماندگی و ناامیدی از زندگیست و قصد خودکشی دارد.
در این هنگام، هنرمندی نامتعارف به نام زئوس پترلاما پیشنهادی وسوسهانگیز به او میدهد: تبدیل شدن به یک اثر هنری زنده.
تازیو که در کودکی والدین خود را از دست داده است، از فقدان عشق و محبت کافی در دوران کودکی رنج میبرد و در بزرگسالی به دنبال جلب توجه و تأیید دیگران و همینطور هویتی روشنتر از خود است. از این رو، پیشنهاد زئوس را میپذیرد به این امید که به «خودی ایدهآل» و تحسینبرانگیز دستیابد. با تبدیل شدن تازیو به مجسمهای زنده به نام «آدام بیس» او به سرعت به شهرت و ثروتی چشمگیر دست مییابد.
اما رابطه آدام با زئوس، رابطهای پیچیده و آغشته به وابستگی است. آدام در زئوس، تصویری از پدر ایدهآل خود را میبیند و به دنبال جبران محبتها و حمایتهایی است که در دوران کودکی از او دریغ شده است. این وابستگی شدید، مانع از استقلال و خودمختاری او میشود. در واقع این رابطه بر مبنای قدرت و نارسیسیزم بیمارگون استوار است. زئوس با تازیو مانند یک شیء رفتار میکند و به نیازها و احساسات او توجهی نمیکند. از این جهت تازیو در ارتباط او، احساس امنیت و ثبات عاطفی کافی را تجربه نمیکند. او در این تعامل، پیاپی بخشهای اصیل وجود خود را نادیده میگیرد و به تدریج دچار احساس پوچی و تنهایی میشود. در این میان، تازیو با یک نقاش نابینا به نام کارلوس آنیبال و دخترش فیونا، ملاقات میکند. رابطه تازیو با فیونا و آنیبال، نمونهای از روابط دلبستگیمحور ایمن است. در ارتباط با این دو نفر، تازیو احساس دوستداشتنی و ارزشمند بودن میکند و به تدریج، ظرفیت تحمل زخمهای عزتنفس و استقلال خود را ارتقا میدهد. میل به زندگی و صمیمیت در او نیرو میگیرد و در نهایت، تازیو(آدام بیس) تصمیم میگیرد خودش را از زندان طلاییاش، آزاد کند. او با کمک فیونا و آنیبال، از چنگ زئوس میگریزد و به دنبال خلق معنایی تازه برای زندگی خویش میرود.
"زمانی که یک اثر هنری بودم" رمانی عمیق و چندلایه است که به مفاهیم روانشناختی و فلسفی مهمی میپردازد. این رمان میتواند خواننده را به سفری جذاب در درون ذهن و روان انسان ببرد و او را به تأمل در مورد امیال و نیازهای انسان، روابط انسانی، عشق، مرگ و معنای زندگی وا دارد.
پاراگرافی از متن کتاب:
شهرت بیشتر برازنده مردگان است؛ لباس عاریهای است که به تن زندگان مضحک مینماید.
معرفی کتاب برای کودکان با موضوع مهاجرت
کتاب: چمدان
نویسنده: کریس نیلر بالستور
انتشارات مهرسا
گروه سنی الف (۵ تا ۷ سال)
” یک روز یک موجود عجیبی از راه رسید.
او خاکی، کثیف، خسته و ناراحت بود و به نظر میرسید ترسیده باشد.
او یک چمدان بزرگ را به دنبال خودش میکشید…“
کتاب «چمدان» قصه موجود غریبه و عجیبی است که ناگهان از راه رسیده، آن هم با یک چمدان بزرگ. اهالی که تا حالا او را ندیدهاند سؤالات زیادی دارند. مثلا او کیست و از کجا آمده؟ و چرا چمدان به این بزرگی را با خودش حمل میکند؟
این کتاب، داستانی تأثیرگذار درباره مهاجرت، اعتماد، آغازی دوباره و داشتن نگاه متفاوت به انسانهاییست که قدم به سرزمین تازهای میگذارند. کتاب با زبانی ساده و تصاویری گویا، به روایت داستانی درمورد همدلی و مهربانی میپردازد.
کتاب: پناهندگان و مهاجران (مجموعه کودکان در دنیای ما)
نویسنده: لوییس اسپیلزبری
انتشارات فاطمی
گروه سنی ج ( ۹ تا ۱۲ سال)
” گاهی وقتها فهمیدن کلمههایی که در خبرها میشنویم، برایمان سخت است. گاهی هم نمیدانیم چه تاثیری روی ما میگذارند.
گاهی آدمها وطنشان را به خاطر جنگ، حادثههای طبیعی و تروریسم ترک میکنند. چون ماندن در آنجا خطرناک است. به این افراد، «پناهنده» میگویند. بعضیها هم دنبال زندگی شادتر و سالمتر هستند، یا به خاطر نداشتن پول و نیاز به شغل، وطنشان را ترک میکنند. افرادی که دست به چنین انتخابی میزنند، «مهاجر» نامیده میشوند.“
در جهانی که بسیاری از کودکان خواهناخواه در معرض مسائل و اخبار مربوط به مهاجرت، جنگ و درگیریها قرار میگیرند، این اخبار میتوانند اضطرابآور باشد. مجموعه کتاب «کودکان در دنیای ما» سعی میکند با زبانی ساده، این موضوعات را برای کودکان دبستانی توضیح دهد. این کتابها با فهرست موضوعات آغاز میشوند و پس از تعریف و شرح موضوع، در آخر به راههای روبرو شدن با آن مسائل و نقشی که کودکان میتوانند ایفا کنند، اشاره میکنند.
کتاب جهش اجتماعی
نویسنده: ویلیام فون هیپل
مترجم: میثم محمدامینی
شش میلیون سال دگردیسی: ریشههای اجتماعی انسان
در ژرفای تاریخ تکامل (تطور) ریشههای ما به نخستین نیاکان دوپایمان میرسد. گونههایی که از دشتهای آفریقا برخاستند و با گذر میلیونها سال، به موجوداتی پیچیده و اجتماعی بدل شدند. کتاب "جهش اجتماعی" ما را به سفری جذاب در این مسیر طولانی میبرد تا نشان دهد چگونه این سفر طولانی، زندگی روزمره، روابط، کار، رهبری، نوآوری و حتی جستجوی شادکامی ما را شکل داده است.
نویسنده، ویلیام فون هیپل، با تلفیقی زیبا از انسانشناسی، زیستشناسی، تاریخ و روانشناسی، با زبانی ساده و شیوا، برخی فرآیندهای تکامل (تطور) انسان را برای عموم قابل فهم میکند و روایتی گیرا از دگرگونیهای زیستی و روانی ما ارائه میدهد.
مغزی برای زندگی اجتماعی
ایده محوری کتاب، "فرضیه مغز اجتماعی" است. این فرضیه بیان میکند که رشد چشمگیر مغز انسان، پاسخی به نیازهای پیچیده زندگی اجتماعی بوده است. تعاملات اجتماعی، همدلی، همکاری، رقابت و حل تعارضات، چالشهایی بودند که نیاکان ما برای بقا با آنها روبهرو بودند. در این میان، مغز به عنوان ابزاری قدرتمند برای درک و مدیریت این پیچیدگیها تکامل یافت. بنابراین، به نظر میرسد تفاوت کلیدی انسان با بسیاری از موجودات، نه در قدرت بدنی یا مهارتهای فنی، بلکه در توانمندیهای او در برقراری ارتباط، همدلی، همکاری و ایجاد جوامع پیچیده نهفته است و این ظرفیتهای ذهنی و رفتاری، نتیجه میلیونها سال سازگاری با محیطهای اجتماعی بوده است.
فون هیپل در این کتاب به کمک برخی شواهد پژوهشی نشان میدهد که چگونه رویدادهای دور و نزدیک تاریخ، بر زندگی امروز ما تأثیر گذاشتهاند و از تمایل ما به بزرگنمایی و اغراقگویی تا باور به دروغهای خودمان، همه و همه ریشه در گذشتهای دور دارند.
#معرفی_کتاب
کتاب دیرشکوفاشدگان همانگونه که از عنوان آن برمیآید بیش از هرکسی احتمالاً برای افرادی نوشته شده است که زمان را از دسترفته میبینند و احساس شکست و بازندگی توان دوباره برخاستن را از درونشان زدوده است.
ریچ کارلگارد نویسنده کتاب در مقدمه عنوان کرده است:
«ترویج بیش از حد برتری به دلیل دستاوردهای زودهنگام قابلاندازهگیری (رتبه نمرهٔ امتحانی، شغل پرجذبه، پول و شهرت) مفهوم پنهان دیگری دارد: اگر ما یا بچههای ما از عهدهٔ ورود به دانشگاه به بهترین نحو بر نمیآییم، به یکی از ده دانشگاه برتر راه نمییابیم، دوباره صنعتی را راهاندازی نمیکنیم یا به عنوان اولین شغلمان در شرکتی خیلی خوب که در حال تغییر جهان است کار گیر نمیآوریم، به نحوی شکست خوردهایم و به این محکوم هستیم که بقیهٔ زندگیمان نیز بازنده باشیم.
به اعتقاد من، این پیام جنونی گسترشپذیر در سطح جامعه برای دستاوردهای زودهنگام ایجاد میکند که به اشتباههای بسیار پرهزینه والدین و مربیان در ارزیابی کودکان، تحمیل فشار بر آنها و قراردادن بار روانی و احساسی احمقانه بر دوش خانوادهها منجر میشود.
...
این باور که افراد دیر شکوفا شناخت مناسبی از خود ندارند و اینکه هم افراد و هم جامعه از آن لطمه میبینند، مرا وا داشت به بررسی این موضوع بپردازم و این کتاب را بنویسم. معتقدم امروز داستان کسانی که در زندگی دیرتر شکوفا می شوند، از هر زمانی ضروریتر و پراهمیتتر است.»
ریچ کارلگارد در این کتاب با اتکا به شواهد پژوهشی و تجربههای زیستهٔ افراد نشان میدهد که چگونه والدین، مدارس، کارفرمایان، رسانهها و مخاطبان رسانهها در حال حاضر با حالتی دیوانهوار موفقیت زودهنگام را بهترین نوع یا حتی تنها نوع موفقیت بیش از حد بزرگ کردهاند اما با فراهم آوردن اسباب شرمساری افراد دیرشکوفا ثمرهٔ رشد و تلاششان را نادیده گرفتهاند و اینگونه بسیاری از افراد جامعه از جنبههای گوناگون متضرر شدهاند. او همانطور که در عنوان کتاب اشاره کرده است، قدرت صبر را در دنیایی که وسواس پیشرفت زودهنگام دارد، نشانمان میدهد.