کودکی و تاثیرات آن در زمان حال

اگر زنده هستیم و کم و بیش فعالیت داریم، اگر گهگاه قادر به لذت بردن از چیزهایی هستیم، اگر میتوانیم نسبت به دیگران مهربان و قدردان باشیم، اگر اعتیاد نداریم و یا مایل به ادامه زندگی با همه رنج‌ها و دردهایش هستیم به احتمال زیاد کسانی در همان اوایل ما را خیلی دوست داشته‌اند. آنها ممکن است در حال حاضر بسیار دور از ما زندگی کنند،علائق مشترکی با ما نداشته باشند و شاید وقت صرف کردن با آنها کمی کسل‌کننده به نظر برسد و با این وجود ما عمیقاً به آنها بسیار وفادار هستیم و در قلبمان میدانیم که ما همه چیز را مدیون آنها هستیم.

وقتی میگوییم کسی به ما عشق ورزیده است چیزی که در واقع ما به طور ضمنی به اشاره داریم کسب مجموعه ای از مهارت‌های هیجانی است. این مهارت‌ها به طور رسمی به ما منتقل نشده اند بلکه ما آنها را در گستره زندگی روزمره‌مان آموخته‌ایم.ممکن است در آشپزخانه، در جریان یک گردش در جنگل و یا بعد از شنیدن داستانی قبل از خواب اتفاق افتاده باشد و بدین‌گونه ما در جریان دوست داشته‌شدن آموزش هیجانی جامعی دریافت کردیم، موارد زیر برخی از آموخته‌های حاصل از دوست داشته شدن هستند:

  • تحمل

بعضی وقتها همه چیز بد به نظر میرسید، چشمهایمان خیس از اشک و یا برآشفته از خشم بودیم. حس میکردیم که دنیا از هم میپاشد و ما نمیتوانیم ادامه دهیم،آنها این وضعیت را برایمان آسان میکردند تا جایی که میتوانستیم بار دیگر آرام نفس بکشیم.آنها تحمل تاریکی شب را برایمان آسان میکردند و به ما اطمینان میدادند که هنگام طلوع خواهد رسید. آنها ظرفیت تحمل ترس‌ها و رنج‌هایمان را در ما بالا بردند.

  • عشق به خود

آنها به ما این حس را دادند که برایشان ارزشمندیم و بنابراین روزی برای خودمان هم ارزشمند خواهیم بود. اگر چیزی ساختیم یا ایده‌ای داشتیم، حتی اگر به طور کامل هم محقق نشده بود، میتوانستیم با آنها در میان بگذاریم. وقتی وارد آشپزخانه میشدیم نه هر بار ولی احتمالا به دفعه های کافی، آنها سر بلند میکردند و نشانه‌های خوشحالی در چشمانشان نمایان میشد. آنها ممکن بود برای ما اسمی انتخاب کرده باشند: قهرمان کوچک، دختر شیرین و ....،در دوره نوجوانی احتمالا نمیخواستیم این اسم استفاده شود و حتی خجالت میکشیدیم که همکلاسی‌هایمان آن را بدانند اما این نام به عنوان یک سمبل مخفی از یک بستر هیجانی باقی ماند که آرامش و اعتماد‌به‌نفس‌مان را میتوانستیم بر پایه های آن بنا کنیم.

  • بخشش

بعضی وقتها ما کار اشتباهی انجام میدادیم: کتابی را فراموش کردیم، میزی را خراشیدیم، با کسی به تندخویی برخورد کردیم و یا از عصبانیت منفجر شدیم و پرخاش کردیم.میتوانست تنبیهی سخت برای آن در نظر گرفته شود با این حال نشد.آنها با گذشت کردن دلایلی را برای رفتار ناخوشایند ما در نظر میگرفتند، اینکه ما خسته بودیم یا اینکه هرکسی ممکن است این کار را بکند، هیچ‌کسی کامل نیست،آنها بخشیدن خود و دیگران را به ما یاد دادند.آنها یاد دادند که نیازی نیست کامل باشیم تا لیاقت وجود داشتن را داشته باشیم.

  • صبر

زمان زیادی طول کشید تا توانستیم دست به سازی ببریم،نوشتن را یاد بگیریم یا بتوانیم بیسکوئیت درست کنیم،آنها بر سرمان فریاد نزدند،تمسخرمان نکردند یا عصبانی نشدند.آنها هنر انتظار کشیدن برای پدید آمدن چیزهای خوب را به ما آموختند،‌آنها انتظار نتیجه‌های فوری از ما نداشتند از این رو ظرفیت صبر کردن را در ما هم ایجاد کردند.

  • ترمیم

اتفاقات بدی هم در این میان افتاد، آنها سخنان ناخوشایندی به ما گفتند و ما هم گفتیم،احساس کردیم از آنها نفرت داریم اما آنها همچنان پابرجا بودند، خشم‌مان را دیدند و آن را از ما گرفتند‌ و اینگونه به ما ترمیم را آموختند،اینکه ‌اوضاع میتواند خیلی بین ما بد باشد با این حال قابل اصلاح است،‌اینکه میتوان منعطف بود و اینکه وقتی پای عشق در میان باشد فرصت‌های دومی را باید در نظر گرفت.

 

با برخی از این درس‌ها و موارد دیگر، ما افرادی پرورش یافتیم که میتوانند نسبت به خود مهربان باشند، با خطاهای خود مدارا کنند، نسبت به دیگران دلسوز باشند و توانایی تسلیم نشدن و ادامه دادن را داشته باشند.

ما فقط دوست داشته نشدیم بلکه آموزشی را دریافت کردیم که تأثیرش را هر زمان که نسبت به کسی اهمیت میدهیم،‌با مهربانی و شفقت با خود ارتباط برقرار میکنیم یا خود را برای مواجهه با سختی‌ها به اندازه کافی قدرتمند حس میکنیم،‌میبینیم.

خبرنامه ایمیلی ما را دنبال می‌کنید؟

برای دریافت جدیدترین مطالب ما در خبرنامه هیلان عضو شوید

Please make sure that AcyMailing is installed and activated.