آیا افزایش تعاملات اجتماعی برای التیام احساس تنهایی مزمن کافی‌ است؟

آنجا که جمع، تنهاترمان می‌کند...

آیا افزایش تعاملات اجتماعی برای التیام احساس تنهایی مزمن کافی‌ است؟

شب سردی‌ست و من افسرده
راه دوری‌ست و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده

می‌کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدم‌ها
سایه‌ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم‌ها

فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه‌ها ساز کند پنهانی

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ بر آرم از دل:
وای این شب، چقدر تاریک است!

«برشی از شعر سهراب سپهری»

تنهایی مزمن وضعیتی روانی- عاطفی است که در آن فرد به‌طور مداوم و پایدار احساس انزوای عاطفی و عدم اتصال به دیگران را تجربه می‌کند، حتی اگر از لحاظ فیزیکی در میان افراد یا در تعاملات اجتماعی حضور داشته باشد. این نوع تنهایی فراتر از یک احساس گذرا است و به یک حالت پایدار و تأثیرگذار بر سلامت روان و جسم تبدیل می‌شود. لازم به ذکر است که افزایش تعاملات اجتماعی به ‌تنهایی برای التیام احساس تنهایی مزمن کافی نیستند، زیرا ریشه این نوع تنهایی عمیق‌تر از فقدان روابط اجتماعی است و علاوه بر غلبه سبک زندگی مدرن به الگوهای درونی، تجربیات گذشته، روابط دلبستگی‌محور اولیه، خلق‌وخو و ساختار شخصیت فرد مرتبط است.

تنهایی مزمن اغلب نتیجه تجربیات اولیه زندگی است. اگر نیازهای عاطفی فرد (مانند امنیت، پذیرش و محبت) در دوران کودکی به درستی برآورده نشده باشند و یا شخص به شکل سرشتی آمادگی این را داشته باشد که رسیدگی دیگران به نیازهایش را ناکافی دریابد، ذهن او بازنمایی‌هایی منفی و چندپاره درباره خود و دیگران را شکل می‌دهد. این بازنمایی‌ها ممکن است به این تصورات منجر شوند:

  • «من دوست‌داشتنی نیستم.»
  • «دیگران نمی‌توانند مرا درک کنند.»

 حتی در صورت حضور فرد در روابط اجتماعی مثبت، این تصورات مانع از درک، پذیرش محبت و توجه دیگران می‌شوند. از این‌رو، این افراد  ممکن است متمایل باشند که محبت دیگران را نادیده بگیرند یا آن را به‌عنوان ترحم، وظیفه یا حتی تهدید در نظر بگیرند. این تعبیرها ممکن است باعث شود آن‌ها محبت یک دوست را غیرصمیمانه بدانند و یا حمایت دیگران را کم‌ارزش تلقی کنند. این سوگیری‌های عاطفی و شناختی حتی در میان تعاملات اجتماعی مثبت، مانع از کاهش احساس تنهایی می‌شوند.

افراد مبتلا به تنهایی مزمن اغلب از راهبردهای روانشناختی تکرارشونده‌ای برای محافظت از خود در برابر آسیب‌های عاطفی استفاده می‌کنند، از جمله:

  • اجتناب از صمیمیت: فرد ممکن است از تعاملات نزدیک خودداری کند تا از احتمال طرد شدن یا ناامیدی در امان بماند.
  • پرهیز از آسیب‌پذیری:  باز کردن خود به روی دیگران، به‌ویژه پس از تجربه‌های دردناک گذشته، می‌تواند اضطراب‌آور باشد. این امر ممکن است باعث شود که فرد در ارتباطی سطحی با دیگران باقی بماند و تعاملات عمیقی را شکل ندهد.

 چرخه معیوب تنهایی

تنهایی مزمن معمولاً یک چرخه معیوب ایجاد می‌کند:

  • مرحله اول:  فرد به دلیل ترس یا نقص در ظرفیت تأملی، محبت و توجه دیگران را نمی‌پذیرد.
  • مرحله دوم: به دلیل عدم پذیرش محبت، کیفیت روابط کاهش می‌یابد.
  • مرحله سوم: این تجربه‌ها احتمالاً بازنمایی‌های منفی فرد درباره خود و دیگران را تقویت و او را تنهاتر می‌کنند. در نتیجه، حتی تعاملات اجتماعی مثبت نیز نمی‌توانند این چرخه را بشکنند.

نتیجه‌گیری

بهبود احساس تنهایی مزمن معمولاً نیازمند درمان عمیق روان‌شناختی است و از طریق تعاملات اجتماعی به‌تنهایی امکان‌پذیر نیست. زیرا ریشه‌های این احساس معمولا در ناهشیار فرد، الگوهای تکراری روابط گذشته او و سبک زندگی مدرن نهفته است. شاید تنها زمانی که فرد بتواند این الگوها را شناسایی و در بستر یک ارتباط دلبستگی‌محور امن تغییر دهد، تعاملات اجتماعی می‌توانند مؤثر واقع شوند و به ایجاد روابط سالم و معنادار کمک کنند.

توجه: این پاسخ تنها یک مرور کلی به موضوع تنهایی مزمن است. برای درک عمیق‌تر این موضوع، مطالعه منابع تخصصی بیشتر و پژوهش‌های به‌روز ضروری است.

پی‌نوشت: نگارش شعر در ابتدای متن به معنای تحلیل شخصیت شاعر به شکل ضمنی در خلال نوشتار نیست.

 

خبرنامه ایمیلی ما را دنبال می‌کنید؟

برای دریافت جدیدترین مطالب ما در خبرنامه هیلان عضو شوید

Please make sure that AcyMailing is installed and activated.