پدر و مادری کردن، مسیری پر از اوج و فرودهای مداوم است. همه ما کم و بیش با تجربههای متفاوتی در این راه روبهرو شدهایم. از احساسهایی شیرین و خوشایند تا احساسهایی تلخ و ناخوشایند. والد بودن تجربههای بینظیر و لذتبخشی را برای ما فراهم میاورد ولی در عین حال میتواند پر از تعارض، سردرگمی و استرس نیز باشد. وقتی کودکمان کلمه جدیدی میگوید، صدایمان میکند، به آغوشمان میپرد، به ما لبخند میزند و یا کار بامزهای انجام میدهد، با تمام وجودمان غرق در لذت و شادی میشویم؛ احساس شیرینی که با هیچ چیز در دنیا آن را معاوضه نمیکنیم. فرزندان میتوانند هیجانات خوشایند زیادی را به ما هدیه دهند.
در مقابل، وقتی کودکمان حرفمان را گوش نمیدهد، گریه میکند، بدقلقی میکند، قشقرق به راه میاندازد، لجبازی میکند و خرابکاری میکند، آن وقت است که عرصه بر ما تنگ میشود و احساسهای ناخوشایند بر سرمان آوار میشوند به طوریکه اصل پدر ومادر شدنمان را زیر سوال میبریم و گاهی از بچهدار شدن پشیمان میشویم. این احساسهای تلخ، ما را کلافه و ناامید میکنند. مساله مهم این است که بسیاری از ما به عنوان والد به خودمان اجازه نمیدهیم که در مورد نقشی که داریم احساس منفی داشتهباشیم، گاهی عصبانی شویم، گاهی ناامید، گاهی پشیمان میشویم و به خودمان میگوییم: مادر خوب بودن، پدرخوب بودن یعنی همیشه خوشحال بودن، صبور و آرام بودن. ولی واقعیت چیز دیگری است.
همه والدین گاهی احساسهای منفی را تجربه میکنند و شاید بهترین کار این باشد که ما بپذیریم گاهی والد بودن در ما چنین احساساتی را بوجود میآورد و این طبیعی است؛ چون والد بودن کار سختی است.
آخرین مطالب
مطالب پربازدید
خبرنامه ایمیلی ما را دنبال میکنید؟
Please make sure that AcyMailing is installed and activated.