بلوغ عاطفی در روابط

احتمالاً خیلی از ما برای بهبود روابطمان به درمانگر مراجعه‌ کرده‌ایم. شکی نیست که کیفیت زندگیمان تا حد زیادی به کیفیت روابط ما بستگی دارد و توجه به مسائلی که در روابط رخ می‌دهد برای معنا بخشیدن به زندگی بسیار مهم است. مشکلات خانوادگی اغلب به دلیل انتظارات برآورده نشده از طرف مقابل است. مشکلات کاری گاه ریشه در تعاملات پرچالشی دارند که با همکارانمان تجربه می‌کنیم. کسانی که مجرد هستند نیز، گاه تاریخچه‌ای از روابط ناامید‌کننده‌ای را به دلیل ناتوانی در تعیین مرزها و بیان نیازهای خود داشته‌اند.

موضوع هرچه که باشد، یکی از مسائل رایج در همه روابط این است که فرد نمی‌تواند از چشم‌انداز بلوغ عاطفی به این مشکلات نگاه کند.

افرادی که از نظر عاطفی بالغ هستند این سه ویژگی را دارند:

  1. افراد بالغ، مسئولیت احساسات، واکنش‌ها و زندگی خود را به طور کامل برعهده می‌گیرند
  2. افراد بالغ می‌توانند نسبت به خود و دیگران همزمان همدلی داشته باشند
  3. افراد بالغ می‌توانند خود را ابراز کنند و حقیقت را به زبان بیاورند هرچند دشوار باشد.

کار راحتی نیست که از نظر عاطفی بالغ باشید و بالغ بمانید. بلوغ عاطفی نیازمند این است که حتی در زمان طوفان احساسات بتوانیم واکنش‌های خود را مدیریت کنیم. بلوغ عاطفی ما را ملزم می‌کند تمام تلاش خود را روی آنچه که قادریم و نه آنچه از دسترس ما خارج است متمرکز کنیم. ترس خود را از پذیرش مسئولیت زندگی‌مان کنار بگذاریم و گاه تصمیمات سختی بگیریم.

وقتی از مدیریت هیجان‌ها و واکنش‌ها در رابطه صحبت می‌کنیم منظورمان این نیست که واکنش‌های خود را در برابر هر احساسی متوقف کنیم، لحنمان را از هر هیجانی خالی کنیم و سعی کنیم احساساتمان را سرکوب کنیم. بلکه در واقع، نشان دادن احساسات در مکالمات پیچیده به شنیده شدن و انتقال آنچه در ذهن دارید کمک می‌کند و اهرمی برای تغییر اوضاع کنونی ایجاد می‌کند.

زمانی هیجاناتمان را به شکلی غیرقابل‌کنترل تجربه می‌کنیم که احساس ضعف، شرم و آسیب‌دیدگی می‌کنیم، ما باور نداریم که تغییری در رابطه‌مان حاصل شود و بنابراین سعی می‌کنیم دردی که تحمل می‌کنیم را به طرف مقابل نیز تحمیل کنیم. در واقع،‌ کژتنظیمی هیجانی به واکنش‌هایی گفته می‌شود که با محرک مطابقت ندارد و به نظر می‌رسد فرد روی آن هیچ کنترلی ندارد.

چگونه ارتباطی مؤثر را به جای کژتنظیمی هیجانی در روابط تجربه کنیم؟

یک مهارت کلیدی  در برقراری ارتباط مؤثر این است بتوانید "برای" احساساتتان صحبت کنید و نه "از طرف" احساساتتان. تصور کنید عینکی به چشم دارید، وقتی روی صورت شما باشند جهان را از دریچه آن می‌بینید. حتی گاه ممکن است فراموش کنید که آن‌ها را به چشم دارید. هرچیزی می‌بینید از طریق شیشه عینک فیلتر می شود. اما اگر آن را از چشم خود بردارید، از دور به آن نگاه کنید و آن را در مقابل خود بگذارید می‌توانید عینک را توصیف کنید. می‌توانید بپذیرید که زمانی که آن را به چشم داشتید چیزها را متفاوت می دیدید.

صحبت از سمت هیجاناتتان، اغلب شامل اتهام‌ زدن و  تفکر همه یا هیچ می‌شود و مسئولیت احساساتتان را بر عهده طرف مقابل می‌گذارد. این کار ممکن است در لحظه به شما احساس رها شدن دهد اما در نهایت شما را درمانده و طرف مقابل را خشمگین می‌کند. در مقابل ، صحبت کردن در مورد احساساتتان فضای ایمنی برای طرف مقابل ایجاد می‌کند تا بتواند به نیازهای شما بیندیشد بدون اینکه احساس سرزنش شدن کند.

 

خبرنامه ایمیلی ما را دنبال می‌کنید؟

برای دریافت جدیدترین مطالب ما در خبرنامه هیلان عضو شوید

Please make sure that AcyMailing is installed and activated.