در هر نسلی، والدین این وظیفه را بر دوش دارند که فرهنگ و اصول اخلاقی مناسب را به فرزندانشان انتقال دهند و به سازگاری آنها در اجتماع، کمک کنند. اما اصول تربیتی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوتند و برای خانوادههایی که به فرهنگ جدیدی مهاجرت میکنند، تفاوتها میتوانند مسئلهساز شوند.
برای بیشتر خانوادههای مهاجر، فرآیند گذار از فرهنگ و جامعهای که به آن خو کرده بودند، به فرهنگ و جامعه دیگر، دشوار است. والدین، چمدانی از روشهای تربیتی مرسوم در فرهنگ خود را به سرزمین جدید میبرند، اما آنجا فرهنگ و اصولی را میبینند که میتوانند گیجشان کنند و حتی گاهی به آنها احساس بیکفایتی بدهند. در اینجا، فرایند «فرهنگپذیری» به انطباق و اتصال این دو جهان، کمک خواهد کرد.
چالشهای مسیر فرهنگپذیری
مهاجرت نیازمند آمادگی ذهنی برای پذیرش یک فرهنگ جدید است و این پذیرش، شامل تمام ابعاد است: از اصول ارتباطی، تا یادگیری زبان، ارزشها، قوانین و حتی لباس پوشیدن. در فرهنگ جدید، هویت اجتماعی مهاجران و تصویر آنها از خود تغییر میکند و باید مسئولیتهایی را، فرای آنچه در وطن بلد بودند، بیاموزند.
مهاجران از سرزمین مادری، نمونهها و اصولی را میآورند که از والدین یا اطرافیانشان آموخته بودند؛ ولی متوجه میشوند در سرزمین جدید، معلمها و متخصصان، تصویر متفاوتی از فرزندپروری موفق دارند. حالا آنها باید آگاهانه تصمیم بگیرند کدام ارزشها و اصول فرهنگی خود را حفظ کنند، کدام را تعدیل کنند و کدام را از فرهنگ جدید وام بگیرند.
موانع زبانی: نمادی سمبولیک از جدایی هیجانی
احتمال دارد والدین به دلایل اقتصادی یا سیاسی مهاجرت کرده باشند و علاقه کمتری به یادگیری زبان یا فرهنگ جدید داشته باشند؛ اما عموماً در کودکان، اشتیاقی ذاتی برای شباهت به دوستان جدید در مدرسه وجود دارد.
خیلی از کودکان مهاجر ممکن است دیگر به زبان مادری صحبت نکنند یا از آن خجالت بکشند. فاصله گرفتن زبانی بین والد و کودک، سمبولی از جدایی هیجانی بین جهان والد و کودک است و بیشترین عمقِ این جدایی نیز در دوران نوجوانی دیده میشود. در این شرایط، والدین به خاطر موثر نبودن روشهایی که بلد بودند و کاهش تأثیر خود بر فرزندشان، احساس بیکفایتی بیشتری میکنند.
موانع زبانی میتوانند باعث شوند والدین به خاطر رفتارشان، توسط معلمها، متخصصان یا والدین کودکان دیگر اشتباه فهمیده یا قضاوت شوند. شاید برای والدین هماهنگی با سیستم آموزشی جدید یا کمک به فرزندشان در درسها سخت شود و احساس جدا افتادگی بکنند. این چالشهای ارتباطی، در نهایت منجر به افزایش درگیری بین والد و کودک و حتی بین خود والدین میشود.
اضطراب جدایی
به دلایل متعددی ممکن است همه اعضای خانواده نتوانند در فرآیند مهاجرت باهم اقدام کنند و کودک، جدایی از یکی از والدین را تجربه کند. چنین اتفاقی قطعاً منجر به بروز اضطراب و به همریختگی شدید در کودک خواهد شد و بسته به سن و درک کودک، طیف وسیعی از واکنشها را در او ایجاد میکند.
علاوه بر آن، کودک از جمع خانواده گستردهتر و دوستانش در سرزمین مادری هم جدا میشود و این چالش بزرگ حتی کودکان نوپا را هم تحتتأثیر قرار میدهد. بروز دلتنگیهای ناشی از جدایی، شروع مشکلات دلبستگی، مسائل خلقی یا بدرفتاری در فرزند، عذاب وجدان و دودلی را در والدین افزایش میدهد و تأثیر مستقیمی بر تصمیمگیریهای تربیتی آنها میگذارد.
حمایت ازخانواده
نبود دسترسی به حمایتهای فردی و اقتصادی که در وطن وجود داشت و فشارهای تطبیق پیدا کردن با محیط جدید، والدین را نسبت به مشکلات سلامت روان و اضطرابهای مربوط به فرزندان، آسیبپذیرتر میکند. والدین مثل سابق دسترسی به کمک و حمایت از سوی خانوادههای خود را ندارند و تطبیق با مدلهای تربیتی جدید نیز دشوار است. به خاطر جابجاییها، آنها زمان کمتری برای بچهها دارند و پیدا کردن دوستان جدید هم در این کشور، زمانبر است. والدین این حس را دارند که رابطه با کودکشان، بیثباتتر از همیشه شده است.
کمک گرفتن از گردهماییهای فرهنگی (مثل انجمن خانوادههای ایرانی) و استفاده از سیستمهای حمایت از کودک در کشور جدید، میتوانند کمککننده باشند. در بعضی از کشورها، متخصصان سلامتی برای کودکان وجود دارند که به صورت دورهای، به دیدن خانوادهها میآیند. والدین مهاجر میتوانند دغدغهها و چالشهای فرزندپروری خود را با این متخصصان مطرح کنند. البته متخصصان هم باید در عین ارائه خدمات حمایتی، به فرهنگ آن خانواده در فرایند آموختن اصول جدید تربیتی، احترام بگذارند.
آخرین مطالب
مطالب پربازدید
خبرنامه ایمیلی ما را دنبال میکنید؟
Please make sure that AcyMailing is installed and activated.