بسیاری از افراد از تنهایی میترسند. آنها با گذراندن وقت در تنهایی راحت نیستند و راهکارهای مختلفی را برای اجتناب از آن امتحان میکنند. آنها وقت خود را با افرادی میگذرانند که واقعاً از بودن با آنها لذت نمیبرند، برای شکستن سکوتی که برایشان آزاردهنده است، به اجبار صحبت میکنند یا برای برقراری رابطه به گوشی و شبکههای اجتماعی خود پناه میبرند. فراتر از عادتهای روزمره، بعضی افراد حتی به دلیل ترس از تنهایی تصمیمات مهمی در زندگی میگیرند، مانند ازدواج یا بچهدار شدن.
راحت بودن با تنهایی یک مهارت اساسی است که با در اختیار گذاشتن گزینههای انتخاب بیشتر برای گذراندن زمان، کیفیت زندگی را افزایش میدهد. این چیزی فراتر از ایجاد سرگرمی و علایق و کارهایی است که هنگام تنهایی انجام میدهیم. ظرفیت تنها بودن با میل به کنارهگیری از دیگران نیز متفاوت است. افزایش ظرفیت تنها بودن به معنی توانایی نشستن با خود و تامل بر خود است.
دونالد وینیکات در مقالهی خود با همین عنوان، "ظرفیت تنها بودن" را نهایت پختگی هیجانی میداند و پاراداوکسی را معرفی میکند: ظرفیت تنها بودن از تجربه تنها بودن در حضور یک دیگری (معمولاً مادر) ایجاد میشود. ما باید حضور دیگری را احساس کنیم؛ کسی که با او احساس امنیت میکنیم و از ما هیچ خواستهای ندارد. کسی که اگر در تنهایی خود دچار تنش شدیم، آنجاست تا ما را آرام کند. زمانی که کودک بتواند حضور مشفقانه، آرامشبخش و سرشار از عشق مادر را درونی کند، به ظرفیتی روانشناختی برای پذیرش خود، خودتنظیمی هیجان و آرام ساختن خود در تنهایی خواهد رسید. از این تجربه، ما ادراکی از خود را درونی میکنیم که سنگبنای توانایی تحمل تنها بودن با خودمان است.
بدون تجربه کافی تنها بودن در حضور دیگری، ممکن است تنهایی را با پوچی، ترس، آسیبپذیری و عدم شایستگی توجه یا همراهی دیگران مرتبط سازیم. اما این تنهایی هنوز هم ظرفیت گسترش دارد؛ اگر در اوایل کودکی تجربه تنهایی در حضور دیگری را از دست دادهاید، میتوانید آن را در کنار یک درمانگر، دوست، پارتنر یا هر کسی که مایل است بدون قید و شرط در کنار شما باشد، به دست آورید.
آخرین مطالب
مطالب پربازدید
خبرنامه ایمیلی ما را دنبال میکنید؟
Please make sure that AcyMailing is installed and activated.