مفهوم رابطه واقعی یا شخصی میان مراجع و درمانگر از آغاز رواندرمانی به عنوان یک حرفه وجود داشته است. با این حال، رابطه واقعی، به همراه دو مؤلفه آن یعنی اصالت (تمایل به اجتناب از هرگونه فریب، از جمله خودفریبی) و واقع گرایی (درک یا تجربه دیگری به گونهای که مطابق واقعیت اوست) اغلب به اشتباه درک شده یا نادیده گرفته شده است. پژوهشهای رواندرمانی بهجای تمرکز بر این مفهوم، بهطور عمده بر مفاهیم اتحاد کاری، انتقال و انتقال متقابل متمرکزند.
چارلز گلسو در این کتاب، ارتباط رابطه واقعی با نتایج درمانی را به بحث گذاشته است. او به طرز ماهرانهای رشد این مفهوم را از ریشههای آن در اندیشههای روانکاوی ردیابی میکند و کاربرد کنونی آن را در بسیاری از رویکردهای مدرن درمانی نشان میدهد و آن را با نمونههای متنوع برآمده از پژوهشها و تجارب بالینی مورد بررسی قرار میدهد.
قسمتی از کتاب:
وقتی برای اولینبار چند دهۀ پیش نوشتن دربارۀ رابطۀ درمانی را شروع کردم، مفهوم رابطۀ واقعی برایم گیجکننده بود. نمیدانستم که چگونه این مفهوم ریشۀ عوامل رابطهای در رواندرمانی، بهخصوص پدیدۀ انتقال و اتحاد است. آیا این مفهوم صرفاً نقطۀ مقابل پدیدۀ انتقال است؟ آیا با مفهوم اتحاد کاری تفاوتی دارد؟ این ارتباط معمولاً در مرکز توجه قرار نمیگیرد، اما جنبه اساسی ارتباط میان درمانگر و بیمار را شامل میشود.
رابطۀ درمانی همیشه رابطهای دو طرفه است و جنبۀ رابطۀ واقعی آن نیز همینطور است؛ بنابراین بیمار و همچنین درمانگر، هر دو در شکلگیری رابطۀ واقعی و آن بخشی که مربوط به درک واقعگرایانه میشود، نقش دارند.
البته با وجود این همکاری مشترک، درمانگر و بیمار بهطور کلی و در خصوص درک واقعگرایانه نقشهای کاملاً متفاوتی دارند. یک بخش اساسی از نقش یا وظیفۀ درمانگر این است که بیمار را همانطور که هست، درک کند.
آخرین مطالب
مطالب پربازدید
خبرنامه ایمیلی ما را دنبال میکنید؟
Please make sure that AcyMailing is installed and activated.