والدشدگی در دوران کودکی

14 نشانه‌ای که حاکی از والدشدگی شما در دوران کودکی‌تان است:

والد‌شدگی زمانی رخ میدهد که کودک مجبور میشود نقش یک بزرگسال را بر عهده بگیرد. خیلی از کودکان وادار میشوند تا نقش مراقب را برای خواهر و برادر کوچکتر و یا نقش یک داور را در مشاجرات والدینشان ایفا کنند. وقتی که والدین نمیتوانند حضور کاملی در زندگی داشته باشند،‌کودکان از لحاظ تحولی در موقعیت‌های نامناسبی قرار میگیرند.

والدشدگی در یک پیوستار قرار دارد و سطوح متفاوتی از آسیب را ایجاد میکند. همچنین میتواند منجر به خصوصیاتی در شما شود که در حوزه‌های خاصی از زندگیتان میتواند برای شما مفید باشد مانند مسئولیت‌پذیری زیاد یا یک مراقب عالی بودن. بنابراین میتوان آن را به کلی بد در نظر نگرفت اما این امکان هم وجود دارد که برای کودک و بزرگسالی‌اش فاجعه‌بار شود.  ما باید تعادل درستی بین مسئولیت پذیری و ساختار مندی و از طرف دیگر بازی و تفریح برقرار کنیم.

کودکانی که والد‌شدگی را تجربه کرده‌اند اغلب با خوش‌گذرانی مشکل دارند و به راحتی نقش مراقب را ایفا میکنند. ارزش خود را با آنچه میتوانند برای دیگران فراهم کنند میسنجند. با ساختارمند بودن احساس بهتری از بازی یا بداهه‌پردازی به آنها میدهد

نشانه‌هایی که خبر از والدشدگی شما در دوران کودکی‌تان میدهد:

  1. درحالی بزرگ شده‌اید که همیشه احساس میکردید باید مسئولیت‌پذیر باشید.
  2. با بازی کردن و کمی بی‌قاعده و فارغ بودن مشکل دارید
  3. دوست دارید همه چیز را تحت کنترل داشته باشید.
  4. به مشاجره و مسائل مربوط به مراقبانتان کشانده شده‌اید
  5. احساس میکنید مسئولیت‌هایی به شما داده شده که مناسب سنتان نبوده است.
  6. اغلب با عباراتی مانند "خیلی خوب"‌ و "خیلی مسئولیت‌‌پذیر" مورد تحسین واقع میشدید
  7. احساس میکنید که تکیه به خود خیلی بهتر از اعتماد کردن به دیگران است.
  8. واقعاً به یاد نمی‌آورید که بچگی کرده باشید.
  9. والدینتان در مراقبت از خود و دیگران مشکل داشتند و مسئولیت را به گردن شما می‌انداختند
  10. اغلب احساس میکنید که به یک مراقب برای دیگران تبدیل شده‌اید
  11. مراقبت از دیگران حس خوبی به شما میدهد حتی اگر مجبور باشید قسمت‌هایی از وجودتان را فدا کنید.
  12. احساس همدلی زیاد و توانایی ارتباط نزدیک با دیگران
  13. احساس میکنید که همیشه باید یک میانجی‌گر باشید
  14. احساس میکنید که از تلاش‌های شما قدردانی نمیشود.

اگر هرکدام از این نشانه‌ها را در خود میبینید،‌ با کودک درون خود ارتباط بیشتری بگیرید و اجازه دهید که آن قسمت از خود را تجربه کنید. قسمت بازیگوش کودک درون معمولاً قسمتی است که در جریان والدشدگی آسیب میبیند. این قسمت میخواهد خوشی‌های در لحظه داشته باشد و آزادانه به دور از گناه و اضطراب زندگی کند.

چطور با کودک درون خود ارتباط بگیریم؟

  • آگاه باشید.بپذیرید که کودک درون دارید و تلاش کنید او را بشناسید.باید صدایش را جدی بگیرید و درک کنید که چه خوشتان بیاید یا نه او آنجاست.
  • نیازهای کودک درون خود را بشناسید.خیلی از کودکان در حالی بزرگ میشوند که یاد میگیرند نیازهای آنها مهم نیست و یا برای آنکه دوام بیاورند باید این نیازها را سرکوب کنند.گوش دادن به خود و به رسمیت شناختن نیازهای خود یک مفهوم کاملا غیرمعمول برای شماست. آنچه در دوران کودکی از مراقبان خود دریافت نکردیم دقیقاً چیزی‌ است که به آن نیاز داریم
  • مسئولیتش را بپذیرید.این واقعا دشوار است. شما باید درد ناشی از برطرف نشدن نیازهای کودکی خود را به رسمیت بشناسید. شما باید بپذیرید که عادلانه نبود و به شما آسیب زده است. اکنون بزرگسالی هستید که مسئولیت والدگری خود را بر دوش دارید. مشکلی نیست که بگویید عادلانه نبود و آرزو کنید که ای کاش اوضاع متفاوت بود. اما تنها راه پیش‌رفتن این است که بگویید:" قراره از اینجا به بعد رو خودم به عهده بگیرم، من قهرمان خودم هستم، قرار نیست که همیشه اینطور زندگی کنم"
  • یک والد و یک دوست برای کودک درون خود باشید. فهرستی از آنچه در کودکی دریافت نکرده‌اید و نیازهایی که هنوز باید برآورده شوند تهیه کنید. این برای هرکسی متفاوت است. شاید در کودکی زندگی ساختارمندی نداشته‌اید و اکنون به یک ساختار نیاز دارید. شاید بیش از اندازه ساختارمند بوده‌اید و آنچه که اکنون به آن نیاز دارید آزادی است.
  • راهی پیدا کنید تا مرتباً از کودک درون خود قدردانی کنید.لیستی از مواردی که کودک درون شما ممکن است نیاز داشته باشد در زیر آورده شده.

آنچه کودک درون شما ممکن است به آن نیاز داشته باشد و چطور آن را فراهم کنید:

ساختار:

در طول روز خود ساختار بیافرینید. میتوانید طبق یک برنامه روزمره یک ساعت خواب و ساعت بیداری مشخصی داشته باشید. به این برنامه‌ها متعهد باشید و آن‌ها را دنبال کنید. کودکانی که نقش والد را داشته‌اند معمولا مجبور بودند برای دیگران ساختار ایجاد کنند و نیازهای خود را نادیده بگیرند. راهی پیدا کنید تا ساختاری بیافرینید که برایتان معنی‌دار بوده و به شما احساس امنیت بدهد. 

بازی و آزادی:

لحظاتی از بازی را به زندگی خود اضافه کنید، بدوید، در چمن‌ها دراز بکشید، در باشگاه ثبت‌نام کنید. کاری انجام دهید که احساس سرزندگی کنید.

گروه:

راه‌هایی برای برقراری ارتباط با دیگران پیدا کنید. به دنبال افرادی باشید که ارزش‌های مشترکی با شما دارند و به شما اجازه میدهند که خود حقیقی‌تان باشید. برای روابطی که شما را خسته میکنند محدودیت‌هایی قرار دهید.

عشق و تقویت مثبت:

با خود به مهربانی صحبت کنید و با افرادی که همین کار را میکنند وقت بگذرانید. هر زمانی که خود را سرزنش میکنید سه حرف خوش‌آیند هم در عوض بزنید. زمانی در روز برای خود تعیین کنید و به خود محبت بورزید

سلامت هیجانی:

به خود اجازه احساس و تجربه هیجانات را بدهید، به خود یادآوری کنید که احساسات شما واکنش‌های طبیعی هستند و شما قدرت این را دارید که تصمیم بگیرید با آنها چه کنید.

برای خود چالشی ایجاد کنید که هر روز یکی از این موارد را انجام دهید و برای کودک درون خود دوباره والدگری کنید. به موارد بالا نگاه کنید و تصمیم بگیرید که کدام یک از موارد نیازمند توجه بیشتری از سمت شما هستند و سپس با یک کار ساده که میتوانید هر روز انجام دهید به آن توجه نشان دهید.

 

 

خبرنامه ایمیلی ما را دنبال می‌کنید؟

برای دریافت جدیدترین مطالب ما در خبرنامه هیلان عضو شوید

Please make sure that AcyMailing is installed and activated.