اگر از ابتدا حقیقت را به من میگفت، هرگز اینقدر عصبانی نمیشدم!
دروغ گفتن در مراحل تحول اتفاقی طبیعی است. چرا که احتمالا کودک با دروغ گفتن مرز واقعیت و خیال را میسنجد. اما آنچه میخواهیم بدان بپردازیم این است که کودکان با دروغبافی از خودشان در برابر عواقب رفتارهایشان مراقبت میکنند. وقتی میبینیم فرزندمان چیزی را انکار میکند که میدانیم اتفاق افتاده، خشمگین میشویم و احتمالا این واکنشها به ذهنمان میرسد: داری منو فریب میدی؟
اما چرا بچهها دروغ میگویند؟
اگر قضاوت و احساس خودمان را در مورد دروغ گفتن فرزندمان در نظر نگیریم و در عوض کوچکنمایی کنیم و کنجکاو شویم؛ دروغ گفتن او به نوعی جذاب میشود، اینطور نیست؟
ما میتوانیم فرزندی داشته باشیم که اساساً میداند که ما حقیقت را میدانیم اما همچنان داستان متفاوتی را برایمان تعریف کند. اتفاق بسیار جالبی در حال وقوع است؛ ایده بزرگ اینجاست: بچه ها برای محافظت از رابطهشان با ما، دروغ میگویند.
بچهها با چیزی هماهنگ میشوند که ما را به آنها نزدیک میکند. آنها همچنین یاد میگیرند که چه چیزی والدین را از آنها به واسطهی تنبیه، انتقاد، تمسخر و عصبانیت دور میکند. اگر کودکان باور داشته باشند که والدینشان با خشم، قضاوت و تنبیه به حقیقت واکنش نشان میدهند، برای حفظ دلبستگی دروغ میگویند. اگر بچهها باور داشته باشند که والدینشان با نگرانی، پرسوجو و درکی درست از چرایی رفتار بد؛ به حقیقت واکنش نشان میدهند، تمام روز صادق خواهند بود.
مورد دیگری که میتوان در نظر گرفت این است که کودک دروغ میگوید و نمیداند دروغ می گوید. در واقع آنچه والدین به عنوان دروغ در نظر میگیرند صرفا شاید تخیل کودک در مورد یک رویداد باشد.
+ دلایل زیربنایی دیگری نیز برای دروغ گفتن وجود دارد که نباید به سادگی از کنارشان عبور کنیم.
ترجمه و اقتباس: خانم نیکناز دیانی
آخرین مطالب
مطالب پربازدید
خبرنامه ایمیلی ما را دنبال میکنید؟
Please make sure that AcyMailing is installed and activated.