گاهی اوقات یک عمر طول میکشد تا بفهمیم چه بر سر زندگیمان آمده !- استنلی کوبریک
کارگردان: استانلی کوبریک، بازیگران: جک نیکلسون، شلی دوواک...
جک نقش اول این فیلم، نویسنده و معلمی است که اقامت در هتلی تابستانی و تعطیل را برای همه ماه های زمستان انتخاب می کند و به همراه همسر و پسر کوچکش وارد هتل می شود تا در طول زمستان مراقب هتل باشد و از این راه درآمدی را کسب کند. فضای هتل، گذشته جک، شخصیت درونی دنی (پسر جک) و ویژگی عجیب او ( درخشش ) و تنهایی اهالی خانه و یک اتفاق عجیب که در گذشته در هتل رخ داده، باعث به هم ریختن رابطه اعضای خانواده و بر انگیخته شدن خشونتهای درونی جک می شود.
کوبریک در این فیلم به چه می پردازد؟!
روانشناسی خشونت و بررسی خاستگاه بازتاب بیرونی و انفعالی این پدیده در روان انسان. این بار او بر بار روانی خشونت و چگونگی بیدارگری این شبه غریزه بیشتر تاکید کرده است. کوبریک با بهره گیری از داستان عجیب استیون کینگ (نویسنده معاصر داستانهای وحشت) مخاطب را به عمق تنهایی های خود می برد و از انگیزش های شیطانی درونی انسان سخن می راند که در اعماق ناخودآگاه او جای گرفته اند و در تنهایی سر بر می آورند. در این فیلم فاصله ی میان واقعیت و خیال در هم می شکند و بیننده با صحنه هایی مواجه می شود که در عین تخیلی بودن از واقعیت غیر قابل تشخیص اند.
آقای تورنس (با بازی جک نیکلسون) نویسنده ایست منطقی و متعصب و فردی است که به تمامی قیود با وسواسی عجیب پایبند است. اما در ادامه ی فیلم، تنهایی درونی باعث بالا آمدن انگیزه ها و عقده های سرکوب شده ی حیوانی اش می شود.
در این داستان، کابوسها تبدیل به واقعیت می شوند و برعکس. این تبادل حقیقت و مجاز تعبیری برای توجه به بازتاب مسائل روزمره زندگی در ذهن و پس از آن سیستم عصبی است، سیستمی که نماینده و مسئول اخلاق و از سوی دیگر مسئول نشانگان روانشناختی است.
درخشش قصه ی غیض است، خشمی سرکوب شده که خاستگاهش چیزی نیست جز عقده، حقارتها و کاستیهایی که از کودکی سرکوب شده اند. او یک مسئله روانشناسانه را مطرح میکند: عقده. آقای تورنس یک آدم عقده ایست. به سکانسی که تورنس به همسرش اشاره می کند و تذکرهای پیاپی او را برای بدرفتاری با دنی یادآور می شود نشان دهنده همین واقعیت است. یکی دیگر از جنبه های روانشناسانه فیلم ارتباط دنی پسر تورنس با دوست خیالی خویش «تونی» است. تونی نماینده تمامی نقص هایی است که یک انسان می تواند داشته باشد اما توسط پدر و مادر توبیخ می شوند. آن چیزهایی که آدم به آن نیاز دارد و حتی آن نسبت به آنها احساس مالکیت می کند اگر از آدم باز پس گرفته شوند معضلی روانی ایجاد می شود. نیاز به امنیت، نیاز به محبت و هم صحبت از جمله نیازهای غریزی انسان است. دنی به دلیل کمبود عشق و دوستی از جانب پدر، صاحب دوستی چون تونی شده است.
کوبریک معتقد است که همه انسانها قاتل بالقوه هستند و باید این خشونت ذاتی در زمینه و بستر مناسب قرار بگیرد تا احیا بشود. درخشش از این نظر فیلم ترسناکی است. خشونت ذاتی است و همگی از آن سهم دارند. جک نیکلسون بازی به یاد ماندنی از خود به نمایش گذاشته است. فیلم روانشناسانه او یک معماست، درست مانند راه پر پیچ و خم بیرون هتل که به نوعی نماینده ی پیچیدگی های روان انسانی است.