نماشا نقاشی (گالری نقاشی)
مرکز روانشناسی هیلان
شب پرستاره
نقاش: ون سان ونگوگ
نام اثر: شب پرستاره
"شب پرستاره" اثر ون سان ونگوگ، نقاش هلندی در سال 1889 ترسیم شده است
به یک روایت، در سال 1880، یک سال قبل از نقاشی شب پرستاره، ونگوگ مشاجرهای با دوست هنرمندش، پل گوگن، داشت. ونگوگ که سالها از بیماری روانی رنج میبرد در پی این درگیری گوش خود را بریده و در ادامه در بیمارستان روانی بستری شد. گفته میشود او در آن دوران، تنها از پنجره اتاقش با دنیای بیرون در ارتباط بود و این منظره منجر به خلق شب پرستاره شده است.
برخلاف بسیاری از هنرمندان که مناظر و پرترههای واقعگرایانهای را به تصویر کشیدهاند، ونگوگ از ضربههای قلممویش به طور اغراقآمیز و گویایی برای تجسم احساسات و دنیای ذهنیاش از موضوع بهره برده است.
در شب پرستاره احساسات انزوا و جدا افتادگی به چشم میخورد همچنان که او هنرمندی است که حس میکند کارهایش آنچنان که باید مورد توجه قرار نمیگیرد
پسزمینه رویاگونه این اثر پر از ابرهای گردان، ستارگانی فروزان و هلال ماه درخشان است. شهر به تصویرکشیده شده در این نقاشی برخلاف آسمان شب آرام است. برج کلیسا که گویی بر دهکده تسلط دارد نمادی از وحدت و سلطه را نشان میدهد.
شب پرستاره با نورهای درخشان ستارگان که بر منظره تاریک شب میتابند و تلألو رنگ طلایی که گویی خورشیدی در پس شب وجود دارد احساس امیدواری را به انسان منتقل میکند.
در سمت چپ این اثر، ترکیبی مبهم وجود دارد که ذهن را درگیر ماهیت خود میکند و مانند کوه، بوتهای بزرگ یا تک درخت سروی که در این میان تنهاست به مثابهی پیوندی بین زمین و آسمانها است. از آن به عنوان نمادی مبهم از تلاش انسانی و تلاش او برای رسیدن به بینهایت نام برده میشود. شب پرستاره در دورهای غمانگیز از زندگی ونگوگ به تصویرکشیده شده است و تعجبی ندارد که این هنرمند با احساسات درخت سرو همانندسازی کرده است. این درخت سرو در نقاشیهای دیگر او هم وجود داشته است با این حال فرم و رنگ آن در این نقاشی با دیگر آثار او متفاوت است، در آثار دیگر ونگوگ درختها روشنتر بوده و در طول روز کشیده شده است و با توجه به حالات روحی و افسردگی ونگوگ میتوان این درخت سرو را به او نسبت داد
برخی منتقدان، روستایی که در این نقاشی کشیده شده است را یادآور وطن او، هلند دانستهاند، این بخش از نقاشی بخش خیالی این منظره است که از پنجره اتاق او قابل مشاهده نبوده است.
حالتهای درونی و حسی خالق این آثار در زمان طرح این نقاشیها تأثیرگذار است، فراتر از اینکه بتوان با قطعیت در مورد نیات و احساسات نهفته خالق این آثار صحبت کرد، برداشتهای شخصی و حسی خود ما از این آثار میتواند دریچهای به دنیای روانی ما باشد.
این نقاشی چه احساسی در شما برمیانگیزد؟
کور شدن با خشم - Blind with Anger
نام عکاس: اد سنتورا - Ade Sontora
اد سنتورا متولد دهه ۱۹۸۰، طراح گرافیست و عکاس اندونزییایی است. او از اوایل سال ۲۰۱۲ در حال کار کردن روی عکاسی با موبایل است و برای خلق آثار خود از دوربینها و اپلیکیشنهای مختلف استفاده میکند. آثار او بیشتر در مجلات آنلاین منتشر شده است. سنتورا علاقه دارد مفهومی که در ذهن دارد را از طریق عکسهای پرتره از انسان به نمایش بگذارد.
اسم این اثر همسو با اصطلاحاتی است که در بین مردم رواج دارد: کور شدن با هیجانی خاص. کورشدن به معنی این است که فرد دیگر کنترل و پردازشهای ذهنی معمول را ندارد و در واقع توسط آن هیجان هدایت میشود. خشم یکی از این هیجانات است. اگر خودمان مستقیما تجربهاش نکرده باشیم، احتمالا در اطرافمان افرادی را دیدهایم که گفتهاند «لحظهای خون جلوی چشمانم را گرفت و نفهمیدم چه شد!». در واقع در این مواقع ما از مدارهای مغزی متفاوتی – در مقایسه با زمانی که در مورد هیجانمان فکر میکنیم – استفاده کردهایم. در این عکس هم چیزی جلوی چشمان زن را گرفته است. یعنی این کور شدن به شکلی نیست که همیشگی یا ذاتی باشد. چیزی وجود دارد که جلوی چشمان را میگیرد. شاید ترجمه این جمله به زبان روانشناختی این باشد که چیزی جلوی شناسایی و دیدن هیجان را در ما میگیرد.
اما اگر اسم این اثر را کنار بگذاریم و به این عکس نگاهی دیگر داشته باشیم، میتوانیم تجربیات روانشناختی دیگری را نیز مشاهده کنیم. آنچه در ظاهر این زن دیده میشود چهرهای بدون هیجان است و در پس این چهرهی بیهیجان، خشمی نهفته است که با رنگ سراسر سیاه از سایر بخشها متمایز شده است. این تصویر یکی از حالتهایی است که در افراد افسرده قابل مشاهده است. یکی از گزارشات شایع در افراد افسرده، بیتفاوتی و نداشتن هیجان در شرایط مختلف است. اما وقتی این افراد در اتاق درمان قرار میگیرند و رواندرمانگر هیجانات آنها را مورد کندو کاو قرار میدهد زیر این بیتفاوتی، هیجانات دیگری یافت میشود مانند خشم، ترس یا غم. بنابراین بهنظر میرسد این عکس تجربهای از وضعیت درونی یک فرد افسرده را نیز به نمایش گذاشته است، فردی که در پس ظاهر بیاحساسش، خشمی عمیق نهفته است. در رویکردهای پویشی مانند دلبستگی و منتالیزیشن دو دسته هیجانات مورد بررسی قرار میگیرند. هیجان ثانویه که همانی است که فرد در ظاهرش بروز میدهد و بیشتر متوجه آن است؛ و هیجان اولیه که هیجان اصلی اوست اما به علت اضطراب زیادی که برمیانگیزد، آن را پس میزند تا تجربهاش نکند. اما این هیجان اولیه همچنان در فضای درونروانی فرد حضور دارد و به شکلهای مختلفی خود را نشان میدهد. این عکس بنوعی نمایانگر آن است که هیجان ثانویه فرد (خشم) در دنیای بیرونی بروز پیدا نمیکند و فقط در دنیای درون روانی او فریاد میکشد. اما با توجه به چشمبندی بر چشمان و کور بودنش، به چه کسی خشمش را معطوف میکند؟ یکی از مکانیسمهای دفاعی ما «برگشت به سمت خود (turning on the self)» است که در آن خشم نسبت به موضوع بیرونی را به سمت خودمان برمیگردانیم. در این عکس، زن به جای فریاد زدن و ابراز خشم نسبت به محیط بیرونی، رویش را به سمت خودش برگردانده و به نوعی بر سر خودش فریاد میزند.
پسر انسان
نقاش: رنه مارگریت
سبک هنری: سوررئالیسم
نام اثر: پسر انسان Le Fils de l'homme
پسر انسان، شناختهشدهترین اثر نقاش سورئالیست، رنه مارگریت است. این نقاشی در سال ۱۹۶۴ پس از درخواستهای فراوان از نقاش برای خلق پرترهای از خود به تصویر درآمد. این اثر یکی از معروفترین آثار رنه مارگریت و همچنین یکی از مبهمترین آنها به شمار میآید.در تصویر، مردی با لباس رسمی همراه با یک کلاه لبهدار در مقابل دیواری کوتاه ایستاده است که در پشت آن هوای ابری و دریا به چشم میخورد. تا اینجا همه چیز عادی است غیر از اینکه صورت مرد با یک سیب سبز معلق پوشانده شده که البته با کمی دقت بخشی از چشمان او را میتوانیم بینیم.
در چندین مورد از نقاشیهای رنه مارگریت این صورت پوشانده دیده میشود که میتوان آن را متأثر از مرگ مادرش دانست؛ وقتی مارگریت ۱۳ سال داشت، مادرش خود را در یک رودخانه غرق کرد و وقتی او را پیدا کردند پارچهای صورت او را پوشانیده بود. به نظر میرسد این خاطره تأثیر خود را در ذهن آن پسر ۱۳ ساله به جای گذاشته است.همچون آثار دیگر این نقاش، این اثر هم به طور عامدانهای مبهم است، او میخواهد مخاطب اثرش را به کاوش در ذهنش وادارد و نمیخواهد تنها یک لذت زودگذر را در اختیارش قرار دهد. همین دیدگاه باعث شده این اثر تفکربرانگیز، جذاب شود گویی که مخاطب هم سعی دارد از این فضای به ظاهر ساده و تمام خطوط نقاشی لایه به لایه، پی به درونیات و رازهای پنهان آن ببرد؛ شاید چیزی شبیه فرآیند روانکاوی.
رنه مارگریت در توضیح این اثر میگوید: "هر چیزی که ما میبینیم چیز دیگری را پنهان میکند، ما همیشه کنجکاویم ببینیم چه چیزی توسط آنچه که میبینیم پنهان شده است، اشتیاقی برای درک آنچه که پنهان شده که آن چیز قابل رؤیت به ما نشانش نمیدهد وجود دارد. این اشتیاق میتواند شکل یک احساس کاملاً شدید؛ تعارضی بین امر پنهانشده و آنچه که در حال حاضر قابل رؤیت است را به خود بگیرد". این امر نهفته میتواند احساسات ما باشد که خیلی وقتها از خودمان و دیگران پنهان است، شاید لبخندی باشد که روی غمی عمیق را میپوشاند و یا یک نقاب بیتفاوتی که بر آشفتگی روان ما سایه میاندازد یا شعله خشمی که در زبان انکار میشود.
تداوم حافظه
ساعتهایی در حال ذوب شدن بر روی یک ساحل شنی، صخره و سکویی و شاخه خشکیده¬ی درخت، صحنهای تاریک و دلگیر، ساعتی که در حال جویده شدن به وسیله مورچهها است و موجودی بیشباهت به آنچه تاکنون دیدهایم، هیچ چیز در این نقاشی منطقی به نظر نمیرسد، شبیهترین حالت به رویا، جایی که تمام ساعت ها ذوب میشوند و زمان معنای خود را از دست میدهد. دالی اثرش را رویای نقاشی شده وصف میکند.
مکان و افراد و اشیا در رویا سرجای خود قرار نمیگیرند، دقایق در رویا معنای خود را از دست میدهند، ساعتی از خواب در نظرمان مانند سال به درازا میکشد، این ساعتهای تغییر شکل داده شده، گذر بیربط زمان را در رویایمان نشان میدهند.
فراتر از زمان، احساساتی که در بیداری به سخن در نمیآیند، تمایلاتی که بازداری میشوند و آرزوهایی که به واقعیت نمیپیوندند، خشمهایی که فروخورده میشوند و عشقهایی که بروز داده نمیشوند، همه و همه مجالی در رویا برای خودنمایی پیدا میکنند.
ذهن ما
سبک نقاشی: دریافتگری یا امپرسیونیسم جادویی
نام اثر: ذهن ما
آثار لینسای رپ بازگوکننده ی قدرت زنان با الهام از الهه های اسطوره ای دریایی است.
انسان مدرن
سبک هنری: نئو کلاسیک، اکسپرسیونیسم انتزاعی و هنر پاپ
به اعتقاد کریس هنر ابزاری برای راه رفتن با کفش دیگران است. او در تلاش است که دنیای درونی انسان مدرن را در آثارش به تصویر بکشد.
دختر کتابخوان
سبک هنری: کوبیسم و امپرسیونیسم
نام اثر: دختر کتابخوان
زندگی هنری پیکاسو به دورههای مختلفی تقسیم می شود و شاید هیچ هنرمندی به اندازه او تنوع محتوا و سبک نداشته باشد. دوره های مختلف هنری پیکاسو نمایانگر تغییرات دنیای درونی این نقاش بزرگ است. این نقاشی در دوره رز یا صورتی ترسیم شد. در این دوره (1904-1906) او شادتر بود و محتوای سوگوارانهای که در نقاشی های دوره آبیاش مشهود بود، در این دوره رنگ باخته بود.
سری در نمای سه گانه
سبک هنری: کوبیسم
نام اثر: سری در نمای سه گانه
این نقاشی در سال 1907 توسط پیکاسو ترسیم شد و به عنوان یکی از بهترین آثار پیکاسو در طی این سالها شناخته می شود. این نقاشی یکی از نقاشی های دوره آبی پیکاسو شناخته می شود که سایه روشن آبی و حاشیه ی تاریک آن نمایانگر فقر و سختی زندگی در آن سالها و فرسودگی و رنج درونی هنرمند بوده است.
انزوا
سبک هنری: کوبیسم
تقریبا هر اثری که توسط این دو برادر نقاشی شده، پرتره ای با چهره خالی است در حالی که هیچ وقت علت آن را نگفته اند. آنها از نقاشی هایشان برای ارتباط با دنیای بیرون استفاده می کنند. در واقع این دو برادر عجیب حدود چهل سال است که در انزاوی خود ساخته شان زندگی می کنند و از طریق نقاشی هایشان سخن می گویند. این نقاشی آنها به مجموعه ی آسیب های روانی به روایت هنر تعلق دارد
مادر
سبک هنری: اکسپرسیونیسم انتزاعی
نام اثر: مادر
این نقاشی در سال ۲۰۱۴ توسط گراهام مک گیورن ترسیم شد. نقاشی ها و آثار مک گیورن غالبا از باروک، اکسپرسیونیسم انتزاعی و امپرسیونیسم الهام گرفته است. او معمولا چهره ی روزانه ی اعضای خانواده و پرتره های شخصی اش را ترسیم می کند
دو پرتره دورا
نقاش: پابلو پیکاسو (Pablo Picasso)
سبک هنری: سوررئالیسم
نام اثر: دو پرتره دورا
دورا زنی بود که پیکاسو در سال 1936 ملاقاتش کرد. دو پرتره دو شخصیت متمایز یا دو وجه متفاوت شخصیتی دورا را نشان می دهد و این یک انقلاب هنری برای زمانه پیکاسو به حساب می آید. استفاده از خطوط در نقاشی های پیکاسو به شدت متداول بود و در این نقاشی نیز خط ها نقش مهمی را بازی می کنند. دورا یکی از معشوقه های پیکاسو در سالهای 1936 تا 1943 بود و به خاطر شخصیت لطیفش پیکاسو او را «زن گریان» می نامید.