رواندرمانی حضوری
روان درمانی حضوری امکانی برای مشاهده، توجه و ترمیم مشفقانه ی زخمهایی است که سالیان پی در پی بخاطر آنها رنج زیادی را متحمل شده ایم. در زندگی درد کشیدن گریزناپذیر است. عزیزی را از دست می دهیم، شیء باارزشی را گم می کنیم، خواستهای که چندین ماه است برای دستیابی به آن تلاش کردهایم ناکام میماند و اتفاقات دیگری که در گذر سالهای عمر، درد و فشار زیادی به ما وارد میکنند. اما چه میشود که دردهای روزمره زندگی، از ظرفیت تحمل ما خارج می شوند و طبیعت زندگی را به امری دردناک تبدیل می کنند؟ چه میشود که رواندرمانی حضوری گاهی اوقات بعنوان یک ضرورت مطرح میشود؟
ضرورت رواندرمانی حضوری
در بدو امر باید توجه کنیم که میان دردهای روزمره با رنج کشیدن مزمن، تفاوت قابل توجهی وجود دارد و صرف وجود درد به معنای نیاز ضروری ما به رواندرمانی نیست. زمانی که دردهایمان را نمیبینیم، از تجربهشان در این لحظه اجتناب میکنیم و خود و دیگری را بطور مداوم بخاطر احساسات دردناکمان سرزنش میکنیم دردهای زودگذر به زخمهای عمیقی تبدیل میشوند که برای ترمیمشان به نیرویی مضاعف نیاز پیدا میکنیم. دراینجاست که رواندرمانی حضوری و مشاوره معنا پیدا میکنند. رواندرمانگر به ما فرصت میدهد بخشهایی از زندگیمان را ببینیم که سالها از دیدنشان اجتناب کردهایم. دفاعهای تکرارشوندهمان را کنار بگذاریم، اضطرابمان را ببینیم و تنظیم کنیم تا بتوانیم بار دیگر جوشش نیروهای محرک زندگی مان (هیجانات و عواطف) را بازیابیم.
رویکردهای درمانی هیلان
رویکردهای روانتحلیلی
رویکردهای روانتحلیلی به تکنیکهای رواندرمانی که در نظریه فروید ریشه دارند اشاره دارند. این رویکردها بر فرایندهای ناهشیاری متمرکزند که در رفتار کنونی بیمار نمود پیدا میکنند و زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهند. این رویکردها در مقایسه با رویکرد روانکاوی کلاسیک، تاکید بیشتری بر روابط بین فردی مهم فرد دارند. هدف رویکردهای روان تحلیلی معاصر افزایش خودآگاهی و درک چگونگی تاثیر گذشته و روابط مهم بر زندگی کنونی است تا از طریق درک روابط درونی شدهی ناهشیار، امکانی برای بازگشایی و رهایی از چرخههای معیوب تکرارشونده در زمان حال حاصل شود.
رویکردهای روانتحلیلی از نظر بالینی برای طیف گسترده ای از اختلالات روانی قابل استفادهاند و بدنهی پژوهشی محکمی در حمایت از اثربخشی این رویکردها وجود دارد.
رویکرد روانپویشی فشرده و کوتاه مدت (ISTDP)
روانپویشی فشرده و کوتاه مدت معتقد است که اختلالات روانشناختی در تاثیرات هیجانی ناشی از شکست در دلبستگی ریشه دارند. در واقع وقوع تروما در روابط دلبستگیمحور منجر به هیجانات پیچیدهای می شود که غالباّ مسدود میشوند و فرد از تجربه آنها در گذر زمان اجتناب میکند. رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت در گام اول مراجع را با این فرایندهای ناهشیار آشنا میکند و در گام بعدی با او در تجربه لحظه به لحظه فرایندهای هیجانی مسدودشده همراه میشود تا بتواند از این چرخهی تکرارشوندهی معیوب رهایی یابد. ارزیابی و درمان مبتنی بر رویکرد روانپویشی فشرده و کوتاهمدت، از حوزههای اصلی ارزیابی و درمان در مرکز روانشناسی هیلان است.
رویکرد دلبستگی (Attachment Theory)
نظریه دلبستگی در مورد چگونگی ظهور رابطه والد-کودک و تاثیر آن بر نوع نگاه کودک نسبت به خودش، دیگران و روابط بین فردی بحث می کند. این نظریه الگوهای اولیه ی رابطه با والدین و مراقبین اصلی را به روابط بعدی ما در دوران بزرگسالی و حتی نسل های بعدی نیز قابل انتقال می داند. روان درمانی مبتنی بر این رویکرد در تلاش است تا اختلالات روانشناختی را با بررسی ریشه های آنها در روابط دلبستگی محور گذشته و حال درمان کند. یکی از حوزههای اصلی روان درمانی در مرکز روانشناسی هیلان، روان درمانی دلبستگی محور است که در بخش ارزیابی و درمان روانشناختی آسیب های رابطه والد-کودک و روابط میان فردی بزرگسالان فعال است.
درمان مبتنی بر منتالیزیشن (MBT)
منتالیزیشن (ذهنی سازی) به معنای توانایی فکر کردن در مورد دنیای درونی است. درمان مبتنی بر منتالیزیشن، درمانی طولانی مدت است که به ما برای شناخت و درک افکار، باورها، آرزوها و احساسات خود و دیگری کمک می کند و این فرایندها را به اعمال و رفتار هر روزه مان گره می زند. منتالیزیشن ظرفیتی بهنجار است که تمامی روابط ما را پی ریزی می کند و ما به طور ناهشیار در بسیاری از مواقع از آن استفاده می کنیم. با این حال برخی از ما در مواجهه با محرکی خاص یا رویدادی ناخوشایند، توانایی منتالایز ماندن را از دست می دهیم. هدف این درمان، ارتقای ظرفیت منتالیزیشن با استفاده از رابطه درمانی بین بیمار و درمانگر و تکنیک هایی است که در بستر این رابطه، لحظه به لحظه و متناسب با موقعیت مورد استفاده قرار می گیرند. در این رویکرد از طریق تمرکز بر دنیای درونی مراجع و اطرافیان او و منتالایز شدن نسبت به خود و دیگری، رفتارهای مشکل ساز و به تبع آن اختلالات، به مرور کاهش می یابند.