هنر یکی از جنبههای جهانی و مهم بیانگر انسان است و طول عمرش به قدمت تمدن بشری است. استفاده از هنر برای تسکین و تسلط بر هیجانات، به قدمت نقاشیهای ترسیم شده بر دیوار غارهاست (آرون-بین، ۲۰۰۵). هنر بیانگر، فعالیتهایی چون رقص، نقاشی، نمایش، نوشتههای خلاقانه، نوشتن شعر، نواختن موسیقی، مجسمه سازی و عکاسی را در بر میگیرد. هنرهای خلاقانه به بچهها فرصت رشد آرامش جسمی و روانی را میدهد. بسیاری از کودکان و بزرگسالانی که در کمپ نازیها در طول جنگ جهانی دوم زندانی بودند، از نقاشی و طراحی برای سازگار شدن با فجایع ترسناکی که در طول روز با آن مواجه میشدند، استفاده میکردند.
هنرهای بیانگر از دیرباز به منظور ارتقای سلامت روان و حمایت اجتماعی در کار با کودکان مورد استفاده قرار گرفتهاند. هنر به کودکان امکان بیان احساسات، ادراکات، افکار و خاطراتشان را میدهد در حالی که کلمات چنین امکانی را فراهم نمیکنند (مالچیودی، ۲۰۰۵). مطالعات نشان میدهد که هنرهای بیانگر از طریق ایجاد فرصتی برای به اشتراک گذاشتن تجارب در فضایی همدلانه و حسی، امکان رهایی از اضطراب و استرسهای روانشناختی را برای کودکان آسیبدیده فراهم میسازد.
به طور ویژهتر شواهدی وجود دارد که نشان میدهد پرداختن به فعالیتهای هنری، حتی به عنوان ناظر فعالیتهای خلاقانه دیگران بودن یا مبتدی بودن در کارهای خلاقانه، میتواند خلق، هیجانات، و دیگر حالات روانشناختی را بهبود بخشد و تاثیر قابل توجهی نیز بر پارامترهای فیزیولوژیکی مهم دارد. همچنین درگیری در فعالیتهای خلاقانه، پتانسیل کاهش افسردگی و استرس را دارد و میتواند به عنوان ابزاری برای تسکین خستگی ناشی از بیماری های مزمن عمل کند.
هنردرمانی کاربرد هنر به عنوان یک ابزار روانشناختی برای کمک به ارتقای ابراز وجود، مهارتهای سازگاری خلاقانه، و تقویت تصویرخود است. در واقع کاربرد هنر برای کمک به افراد در شناخت چالشهای متفاوت و مسائلی است که در زندگیشان با آن مواجه میشوند.
هنرهای بیانگر به کودکان از طریق تغییر فیزیولوژیشان کمک میکند. پرداختن به هنرهای نمایشی به تغییر سیستم پاراسمپاتیک مغز کودکان منجر میشود (لین، ۲۰۰۵). تنفسشان کندتر میشود، فشار خونشان کاهش مییابد، و بدنشان ریلکستر میگردد. این تغییرات به کاهش بیش برانگیختگی فیزیولوژیک یا پاسخ جنگ و گریز میانجامد که با استرس همراه است. نمایش خلاقانه زیست شیمی را تعدیل میسازد و سلامت جسمی را ارتقا میدهد. زمانی که کودکان در فعالیتهای هنری شرکت میکنند، به میزان زیادی وضعیت بدنیشان تغییر میکند. فرایندهای خلاقانه باعث میشود که مناطق خاصی از مغز، اندورفین و دیگر انتقال دهندههای عصبی را آزاد کنند که بر سلولهای مغز و دیگر سلولهای سیستم ایمنی تاثیر میگذارند، درد را تسکین داده و به فعالیت موثرتر و کارآمدتر سیستم ایمنی میانجامد. اندورفین مانند مخدر عمل میکند و به تجربه گشایش، ارتباط، و آرامش منجر میشود. در ارتباط با این تغییرات فیزیولوژیک، هنر میتواند به طور منظمی نگرشهای افراد، حالات هیجانی و ادراک درد را تغییر دهد (لان،۱۹۵۷).
عصب روانشناسان نشان دادهاند که مراقبه، هنر و تسکین از منبع واحدی در بدن سرچشمه میگیرند: تمامی اینها با الگوهای تغییرات مغزی و بدنی مشابهی در ارتباطند.
سن و مرحله رشدی یک کودک بر چگونگی تاثیر تجربه تحصیلی، مراقبت والد-فرزندی یا درمانی بر مغز او تاثیر قابل توجهی دارد. کودکانی که در سن پایین دچار تروما شدهاند فرایند سازگار شدنشان نسبت به کودکانی که در سنین بزرگسالی دچار تروما میشوند متفاوت است.
با توجه به شیوهای که مغز رشد میکند، از پایین به بالا و از درون به بیرون، مناطق متفاوتی از مغز در طول تروما با توجه به سن کودک تحت تاثیر قرار میگیرند. هر چه سن کودک در طول تروما پایین تر باشد، تحریک راههای عصبی خاصی نیاز می شوند که رشد سالم مغز را ارتقا میدهند. هنرهای بیانگر به کودکان در مدیریت تجارب بسیار سخت یا دردناکی کمک می کند که هضم شان مشکلتر است. در واقع آگاهی و رشد روانشناختی یک کودک از طریق هنرهای بیانگر رشد میکند. استفاده از هنرهای بیانگر به رشد هوش حسی حرکتی کودکان می انجامد که در تجسم و بیان مفاهیم و ایدههای انتزاعی به کودکان کمک میکند.
اگر کودکان استعداد رشد و شکوفا شدن را داشته باشند، ما بزرگسالان باید تمامی روشهای نوآورانه، ارزان و اثبات شده علمی را که به آنها در رهایی و تسکین ترومای کودکی شان کمک میکند، به کار بگیریم.
علاوه بر اینکه هنر یک راه ابراز هیجانی برای کودکان است، هنردرمانی می تواند به آنها به طور واقعی در رشد و درک بهتر هیجانات شان کمک کند. توصیف کلامی عصبانیت یا آسیب برای کودکان آسان نیست، اما یک کودک می تواند هیجاناتش را در یک نقاشی، شعر یا رقص نمایش دهد و درک احساساتش را برای خود و دیگران آسانتر سازد. هم چنین هنر نقطه شروعی برای مکالمه است که می تواند منجر به ابراز بازتر احساسات و افکار شود. در نتیجه درمانگر، والد یا کودک می توانند به هیجاناتی بپردازند که کودک هرگز از آنها خبر نداشته است.
پرداختن به فعالیت های هنری هم چنین به کودکان امکان رشد اعتماد بنفس را می دهد. این روشی برای گشودن امکان دیالوگ در مورد موقعیت هایی است که ممکن است مواجهه با آنها یا به اشتراک گذاشتن شان دشوار باشد. تبدیل هیجانات به کاری خلاقانه هم اثری درمانی دارد و هم به افزایش آگاهی کمک می کند.