مقالات عمومی

مرکز روانشناسی هیلان

زمان مراجعه به روان درمانگر فرا رسیده

زمان مراجعه به روان درمانگر فرا رسیده

زمان مراجعه به روان درمانگر فرا رسیده

گاهی دشوار است که بدانیم افکار و احساساتی که تجربه می‌کنیم طبیعی است یا نه. گاهی حتی پذیرفتن این واقعیت که نیاز به کمک حرفه‌ای دارید هم می‌تواند سخت باشد.

معیار دقیقی وجود ندارد که نشان دهد شما باید به روان‌درمانگر مراجعه کنید، اما برخی علایم وجود دارد که می‌تواند نشان دهد صحبت با یک متخصص می‌تواند انتخاب خوبی باشد. هفت نشانه از این موارد را برایتان آورده‌ایم.

 

  • نشانه‌های ایجاد شده در کارتان تداخل ایجاد کرده است

تمرکزتان را از دست داده‌اید، در محل کارتان نمی‌توانید خشمتان را کنترل کنید، بهره‌وری‌تان پایین آمده است.

چه بیش از حد معمول فشار روانی تجربه می‌کنید و چه فقط احساس خستگی بیشتری می‌کنید، کاهش عملکرد کاری می‌تواند نشانه آشفتگی عاطفی در شما باشد.

 

  • خلق شما تغییر کرده است

طبیعی است که گاهی خلقمان بالا و پایین رود، احساس غمگینی و یا عصبانیت بیش از حدی بکنیم، اما هرگونه تغییر در خلق ما که بیش از دو هفته طول بکشد نیاز به رسیدگی و توجه دارد.

 

  • عادات خواب شما تغییر کرده است

از شب‌های بی‌خوابی گرفته تا ساعات بیشتر از زمانی که باید بخوابید، همه نشاندهنده الگوهای خواب شما هستند، الگوی خواب شما گویای سلامت روان شما است. هرچند این مسیری دو طرفه است، بهزیستی روانی شما بر خواب و خواب شما بر عملکرد روانی شما تأثیرگذار است.

  • سلامت روانی شما بر سلامت جسمانی شما تأثیر گذاشته است

بسیاری از دردهای جسمانی - مانند سردرد و معده درد - می تواند ناشی از مسائل مربوط به سلامت روان باشد. البته، مهم است که در صورت داشتن مشکلات جسمانی به پزشک خود مراجعه کنید تا ابتدا هرگونه مشکل پزشکی را رد کنید. اگر پزشک تشخیص دهد که هیچ دلیل پزشکی شناخته شده ای وجود ندارد، ممکن است نشانه‌ها حاکی از وجود مشکلی در سلامت روان شما باشد.

  • از مهارت‌های مقابله ای ناسالم استفاده می‌کنید.

افکار منفی، احساسات ناخوشایند و رفتارهای خودتخریبگر می توانند باعث شوند که به عادات مواجهه‌ای ناسالم از قبیل پرخوری، سومصرف الکل، پرخوابی و ... رو بیاورید.

به خاطر داشته باشید که تقریباً هر عادتی می تواند شکل ناسالمی به خود بگیرد. خوابیدن برای فرار از مشکلات یا مطالعه طولانی برای اینکه مجبور نباشید با احساسات خود روبرو شوید می تواند شکل دفاعی داشته باشد.

 

  • روابط شما تحت‌تأثیر آشفتگی روانی‌تان قرار گرفته است

زمانی که حس خوبی به خودتان تجربه نکنید در رابطه با دیگری نیز احساس خوبی تجربه نخواهید کرد. احساس می‌کنید در رابطه با پارتنر خود پرخاشگر شده‌اید یا میلی به دیدن دوستان خود ندارید. وقتی از درون احساس خوبی نداشته باشید، حفظ روابط سالم دشوار می‌شود.

دعواهای کودکانه

دعواهای کودکانه

"دعواهای کودکانه"

داشتن خواهر یا برادر به این معناست که کودک همواره در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که می‌بایست امکانات، اتاق، اسباب‌بازی‌ها، و حتی و زمان و توجه والدین را با دیگری تقسیم کند. پس تعجبی ندارد که دائماً بین بچه‌ها درگیری و چالش اتفاق بیفتد.
بارها شنیده‌اید که بهتر است تا زمانی که آسیبی متوجه کودکان نیست، وارد اختلافات آن‌ها نشوید و اجازه بدهید تا خودشان مسئله را حل کنند.
اما اگر نیاز به حضور شما بود، یا خود بچه‌ها از شما خواستند که به عنوان یک بزرگتر به آن‌ها کمک کنید چطور؟

در این شرایط:
۱. به بچه‌ها اطمینان بدهید که صحبت هر دو نفر را خواهید شنید. این کار کمک می‌کند آن‌ها آرامش بیشتری پیدا کنند و تنش و نگرانی اولیه آن‌ها کم بشود.
۲. سعی کنید موضوع را از زاویه دید هر دو نفر بشنوید، و با سوالات خود مسئله را روشن کنید. مهم‌ترین فایده این کار این است که بچه‌ها فرصت پیدا می‌کنند تا به زاویه دید جدیدی از موضوع دسترسی داشته باشند.
۳. به آن‌ها کمک کنید تا نیاز و احساس خود را بیان کنند.
۴. بچه‌ها را به ارائه راه‌حل و راهکار جدیدی برای حل موقعیت تشویق و هدایت کنید.

به خاطر داشته باشید که هدف شما از ورود به اختلافات و دعوای بچه‌ها، قضاوت و اجرای حکم نیست. بلکه هدف از حضور و مداخله شما آموختن روش صحیح حل اختلاف و کمک به تنظیم هیجان آن‌هاست.

برخی رفتارهای ما می‌تواند واکنشی به تروما باشد!

برخی رفتارهای ما می‌تواند واکنشی به تروما باشد!

برخی رفتارهای ما می‌تواند واکنشی به تروما باشد!

تا بحال شده رفتارهای ناخوشایندی داشته باشید و علتش برایتان ناشناخته باشد؟ این رفتارها می‌تواند واکنشی در برابر ضربه‌های روانی (تروما) باشد که حتی از آن آگاه نباشید. واکنشی که زمانی به شما کمک کرده در برابر این آسیب روانی از خود مراقبت کنید اما در طولانی‌مدت کارساز نیست.

تروما (ضربه روانی) چیزی است که بسیاری از ما آن را برای مدت‌های طولانی به همراه داریم و می‌تواند بر نحوه واکنش ما به دنیای اطرافمان تأثیر بگذارد. چه شخصاً چنین ضربه روانی را تجربه کرده‌اید و یا کسانی در اطراف شما آن را داشته‌اند، پرداختن به این واکنش‌‌های روانی می‌تواند مفید باشد.

 

۱.کناره‌گیری اجتماعی

کناره‌گیری یک پاسخ متداول به تروما است. چون تروما به عزت‌نفس فرد آسیب وارد می‌کند و از طرفی دید آن‌ها را نسبت به دنیای اطراف تغییر می‌دهد. در نتیجه اینکه فرد دنیا را ناامن و خطرناک می‌بیند و مردم دنیا را آزارگر و غیرقابل اعتماد. آنها ممکن است از نزدیکی و صمیمیت با دیگران اجتناب کنند و تلاش کنند پیوندهای عاطفی با دیگران برقرار نکنند.

۲.انتقاد زیاد از دیگران

فردی که تروما را تجربه کرده است معمولاً دیگران را با سرزنش از خود دور نگه می‌دارد. خشم یک واکنش متداول به آسیب روانی است. شما ممکن است در نهان از دیگران و یا دنیا عصبانی باشید از اینکه کمکتان نکرده‌اند و در برابر آن از شما مراقبت نکرده‌اند. این خشم ممکن است با غم و اندوه و اضطراب نیز همراه شود.

۳.کار کردن بیش از اندازه

آیا نیازی در شما وجود دارد که مدام خود را مشغول نگه دارید و نمی‌توانید از زمان استراحت و تعطیلی خود لذت ببرید؟ کار می‌تواند راهی برای مشغول نگه داشتن خود و اجتناب از افکار یا احساسات دشوار ترومای التیام نیافته باشد، بنابراین ممکن است برای جلوگیری از فکر کردن به آنچه اتفاق افتاده یا مواجهه با احساس همراه با آن بیش از حد کار کنید.

۴.گسست

عدم تمرکز روی زمان حال، دشواری در تصمیم‌گیری، بی‌حسی و ترس فلج‌کننده از تجربه‌های جدید می‌تواند نمونه‌هایی از واکنش گسست باشد. زمانی که فرد نتواند از آسیب گریزی داشته باشد واکنش فریز شدن می‌تواند محافظتی برای او برای فاصله گرفتن از واقعیتی تلخ باشد هرچند در طولانی‌مدت نمی‌تواند کارکرد مناسبی برایش داشته باشد.

 

والد امروز؛ کودک دیروز

والد امروز؛ کودک دیروز

"والد امروز؛ کودک دیروز"

امروزه این یک امر بدیهی است که هیچ یک از دو جنس دختر و پسر نسبت به یکدیگر برتری ندارند. اما مطالعات روانشناختی نشان می‌دهد که جنسیت فرزند می‌تواند الگوهای روانی، هیجانی و رفتاری متفاوتی را در والدین ایجاد کند.

یکی از مهم‌ترین عوامل در این زمینه، احساسات هشیار و ناهشیاری است که مادر یا پدر نسبت به نقش پیشین خود، یعنی دختر یا پسر بودن، دارد. تجربه‌های متفاوتی که بین آن‌ها و والدینشان رخ داده است، می‌تواند بر روابط امروز والدین با فرزندانشان تأثیر بگذارد و معنایی متفاوت به فرزند دختر و پسر بدهد.

به عنوان مثال، کنار آمدن با فرزند دختر برای مادرانی که از دختر بودن خود ناراضی بوده‌اند، دشوارتر است. زیرا هر مرحله از رشد کودک برای مادر و پدر، می‌تواند یادآور احساسات پیچیده‌ای باشد که زمانی به عنوان یک بچه کوچک با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کردند.

در چنین شرایطی عبور از هر مرحله رشد کودک برای والدین دوبرابر سخت‌تر می‌شود. چون به نظر می‌رسد که علاوه بر رسیدگی به مسائل فرزندشان، ناچار هستند که حالت‌های درونی و حتی خاطرات تلخ خود از کودکی را نیز کنترل کند.

می‌توان این‌طور گفت که هر پدر و مادری، رابطه با والدین خود را، در دل رابطه با فرزندش مجدداً تجربه می‌کند و زمانی که فرزند هم‌جنس والد باشد، این تجدید خاطرات و تداعی‌های گذشته احتمالا پررنگ‌تر خواهند بود.

در نقطه مقابل، وقتی والدین به طور وسواسی درگیر این می‌شود که «مثل‌مادر/پدر خود نباشد» از نظر رفتاری، تبدیل به نقطه مقابل والدین خود می‌شود؛ در حالی که از نظر روانی همچنان زندانی آن‌ها باقی مانده است. پس خلاقیت و انعطاف پذیری خود را از دست می‌دهد و نمی‌تواند با انعطاف لازم به نیازهای رشدی فرزند خود پاسخ دهد.

در نتیجه، تنها راه شکستن این زنجیره ناخوشایند از روابط گذشته، این است که تا اندازه‌ای نسبت به آن آگاهی پیدا کنید و تأثیر این تجارب را بر رابطه فعلی با فرزندتان بشناسید.

سه باور اشتباه انگیزشی

سه باور اشتباه انگیزشی

سه باور اشتباه انگیزشی!

 

سخنران‌ها و نویسندگان انگیزشی و موفقیت اغلب نیت خوبی برای کمک به افراد برای موفق شدن و بهره‌وری در کارشان دارند اما گاه به دلیل نداشتن دانش کافی، تصورات نادرستی را در مورد انگیزه‌مندی افراد تقویت می‌کنند.

در اینجا سه مورد از این تصورات نادرست را برایتان آورده‌ایم.

 

۱.کافیه اهدافت رو بنویسی تا بهش برسی!

کاش به این سادگی بود! اگر منصف باشیم، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد مشخص کردن چیزی که می‌خواهید به آن برسید واقعا مهم است. اما تضمینی برای رسیدن به موفقیتی افسانه ای نیست، به عبارت دیگر، ویژگی ضروری است، اما تقریباً کافی نیست. نوشتن اهداف در واقع نمی‌تواند آسیبی به همراه داشته باشد، اما هیچ شواهد محکمی نیز وجود ندارد که نشان دهد نوشتن به خودی خود کمکی می‌کند.

 

۲.فقط تلاش کن بهترین کار رو انجام بدی!

این ایده بیشتر باعث عملکرد متوسط می‌شود.  شواهد نشان می دهد  افرادی که بر اهداف مشخص و سخت تمرکز می‌کنند عملکرد بسیار بهتری نسبت به افرادی دارند که تلاش برای انجام "بهترین عملکرد در اهداف معمولی" دارند. این به این دلیل است که اهداف دشوارتر باعث می‌شوند اغلب به طور ناخودآگاه تلاش، تمرکز و تعهد خود را نسبت به هدف افزایش دهید، برای مدت طولانی‌تری ادامه دهید و از موثرترین استراتژی‌ها بهتر استفاده کنید.

 

۳. فقط موفقیت را تجسم کن!

 

این ایده محبوب طرفداران "مثبت اندیشی" است در راستای ایده موفقیت بدون تلاش. تجسم موفقیت، به ویژه موفقیت بدون زحمت، نه تنها مفید نیست، بلکه راهی برای آماده کردن خود برای شکست است. خوش‌بین‌های واقع‌بین معتقدند که موفق خواهند شد، اما همچنین معتقدند که باید موفقیت را از طریق تلاش، برنامه‌ریزی دقیق، پشتکار و انتخاب استراتژی‌های مناسب محقق کنند. آنها از فکر کردن به افکار "منفی" ابایی ندارند، مثلاً با چه موانعی روبرو خواهم شد؟ و چگونه با آنها برخورد خواهم کرد؟

از سوی دیگر، خوش‌بینان غیرواقع‌بین معتقدند که اگر تصویر‌سازی را انجام دهند، موفقیت برای آنها اتفاق خواهد افتاد. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که زمان زیادی را صرف خیال پردازی درباره آینده شگفت‌انگیزشان می‌کنند انرژی کافی برای رسیدن به مقصد را ندارند. موفقیت را تجسم نکنید بلکه قدم‌های لازم برای رسیدن به آن موفقیت را تصور و سپس عملی کنید

 

 

نیمه تاریک والد بودن

نیمه تاریک والد بودن

"نیمه تاریک والد بودن"

اولین باری که متوجه شدید در شرف مادر یا پدر شدن هستید را به خاطر دارید؟
چه احساسی به این اتفاق داشتید؟
خوشحالی؟ سرزندگی؟ هیجان‌زدگی؟ ترس؟ ...؟

حالا که مدتی از تولد فرزندتان می‌گذرد این احساسات چقدر تغییر کرده‌اند؟ حالا نسبت به مادر و پدر بودن چه حسی دارید؟
عشق؟ آرامش؟ لذت؟ خستگی؟ نگرانی؟ خشم؟ شاید حتی پشیمانی ...؟

شاید اعتراف به برخی از این احساسات کمی سخت یا خجالت‌آور به نظر برسد. اما این یک حقیقت است که در فرایند فرزندپروری، هر پدر و مادری گاهی درگیر این احساسات متناقض می‌شوند.

بسیاری از اوقات والدین به خاطر احساسات منفی که نسبت به فرزندشان دارند، احساس شرم می‌کنند، درگیر سرزنش خود می‌شوند و حتی گاهی برای کم کردن حس گناه خود، بیش از اندازه درگیر فداکاری برای فرزند خود می‌شوند.

اما آنچه در حقیقت لازم است، این است که بپذیرید مادر یا پدر بودن کار ساده‌ای نیست و بخش زیادی از انرژی شما را درگیر می‌کند. در چنین شرایطی احساس خستگی، خشم یا حتی نفرت، چیز عجیب و غیرعادی نیست.

پذیرش این احساسات منفی به شما فرصت می‌دهد که به فکر ترمیم انرژی از دست رفته خود باشید،‌ احساس گناه کمتری را تجربه کنید و درگیر جبران و فداکاری‌های افراطی یا دوری کردن‌های ناگهانی نشوید.

از طرفی، وقتی شما نسبت به احساسات منفی خود باز و پذیرا هستید، احتمالا در پذیرش هیجانات ناخوشایند فرزندتان هم موفق‌تر عمل خواهید کرد.

احساس حسادت می‌کنم...

احساس حسادت می‌کنم...

تا بحال شده احساس حسادت کنید و سپس به خاطرش حس گناه داشته باشید؟

اغلب حسادت را به عنوان یک حس زشت و ناپسند می‌شناسیم، اما به جای برچسب خوب و بد روی آن می‌توانیم به دنبال ریشه آن باشیم.

حسادت می‌تواند جلوه‌ای از ترس درونمان باشد از اینکه به اندازه کافی زیبا نیستیم، یا به اندازه کافی برای دیگران جذاب و خوشایند نیستیم، هیچ‌وقت انتخاب نمی‌شویم، اینکه دیگری برای شریک عاطفی‌مان مهم‌تر از ماست و چیزهایی از این دست.

  • کمی روی خود و موقعیتی که در آن احساس حسادت نسبت به کسی به شما دست داده تأمل کنید. آیا می‌توانید تشخیص دهید این حس ناامنی چرا به یکباره سراغتان آمده؟ آیا به حس نقصی درونتان برمی‌گردد یا از اینکه رابطه طولانی‌تان از دست رود نگران شدید؟

تشخیص اینکه چرا این حس به یکباره به سراغتان آمده برای کنار آمدن و غلبه بر آن اهمیت زیادی دارد.

 

  • به خود اجازه دهید احساسات انسانی را تجربه کنید، هرچند برایتان خوشایند نیست. به این معنی که حس کردن چیزهایی که دلمان نمی‌خواهد احساس کنیم یا فکر کردن به چیزهایی که ناخواسته به درون ذهنمان راه می‌یابند.

احساس حسادت شما را به انسان بدی تبدیل نمی‌کند اما اگر آن را مدام و در موقعیت‌های متفاوت تجربه می‌کنید زمان آن رسیده که ترس‌ها و نگرانی‌هایتان را به رسمیت بشناسید. یک روان‌درمانگر خوب می‌تواند در شناخت این آسیب‌پذیری‌ها به شما کمک کند.

 

سفر به سرزمین عجایب

سفر به سرزمین عجایب

"سفر به سرزمین عجایب"

کودکان در سال‌های ابتدایی زندگی خود تا حد زیادی به تجربیات واقعی و فیزیکی که در اطراف آن‌ها رخ می‌دهد متمرکز هستند. اما در حدود ۴ سالگی، به توانایی جدیدی مجهز می‌شوند که معادلات دنیای واقعی را به هم می‌زند. کودکان کم کم می‌توانند چیزهایی را تصور کنند که فراتر از زندگی روزمره آن‌هاست.

این تصورات و ماجراجویی‌های خیالی از بسیاری جهات به رشد مهارت‌های شناختی و اجتماعی او کمک می‌کند:

۱. تنظیم هیجان
بسیاری از اوقات وارد شدن به داستان‌های خیالی روشی است که کودکان از آن استفاده می‌کنند تا از احساسات منفی که در زندگی واقعی خود با آن مواجه هستند، دور شوند و برای مدتی احساس سرزنده بودن و شکست‌ناپذیر بودن کنند و در تصورات خود بر ترس‌ها و مشکلات پیروز شوند.

۲. حل مسئله
عمل کردن در دنیای خیالی، پیامدهای خیالی هم دارد. بنابراین محلی مناسب است تا بچه‌ها بتوانند سناریوهای رفتاری و احتمالی مختلف را در ذهن پرورش دهند، به عواقب و پیامدهای هر یک فکر کنند و پایه‌های مهارت حل مسئله را در خود تقویت کنند.

۳. بالا رفتن انگیزه و امید
وقتی فرزند شما می‌گوید که می‌خواهد یک پلیس بشود، مشغول رویاپردازی درمورد آینده است. این رویا اگرچه به تدریج ممکن است تغییر کند، اما پایه‌ای برای هدف‌گذاری، ایجاد انگیزه و امیدواری به آینده است.

مهم است که والدین گه‌گاهی در کنار فرزند خود پا به این دنیای خیالی بگذارند، با او همراه شوند، قواعد بعضاً غیرمنطقی این دنیا را تا حدی بپذیرند، و کودک را به تشریح و توضیح این تخیلات ترغیب کنند.
این همراهی اولیه به شما و فرزندتان این فرصت را می‌دهد که بدون از بین بردن قوه خلاقیت و تصورات او، بین دنیای خیالی و واقعی پل بزنید. و به تعبیری، با قدم زدن در سرزمین عجایب، کودک را برای گام برداشتن در دنیای واقعی آماده کنید!

Image

ساعات کاری

شنبه تا پنج شنبه از ساعت ۹ الی ۲۱

با ما تماس بگیرید

اینماد