"دانشمندان عجول"
کودکی، دورهای است که در آن، بچهها تلاش میکنند تا با کسب تجارب جدید، دنیا و قوانین حاکم بر آن را بشناسند. زندگی کردن با یک کودک خردسال مثل این است که با دانشمند عجول و پرهیجانی سر و کار داشته باشید که مشتاقانه به استقبال تجربههای جدید و گاهاً پرخطر میرود. این مسئله برای بسیاری از والدین، نگرانکننده است.
از طرف دیگر، علی رغم تذکرها و آموزشهای والدین، ممکن است کودکان بارها و بارها درگیر فعالیتهای پرخطر شوند. این اتفاق میتواند والدین را خشمگین کند یا این احساس را به آنها بدهد که فرزندشان قصد لجبازی یا قانونشکنی دارد و مستحق تنبیه شدن است.
اما واقعیت این است که ساختارهای مغزی و ظرفیتهای شناختی زیادی برای به خاطر سپردن و رعایت چارچوبها و قوانین محیطی نیاز است. کودک باید بتواند متوجه آموزشهای شما بشود، آنها را به حافظه بسپارد، هیجانات لحظهای و کنجکاوی خود را کنترل کند و از نشان دادن یک رفتار ناگهانی جلوگیری کند!
این در حالی است که کودکان هنوز در حال رشد مهارتهای ذهنی خود هستند و این قابلیتها هنوز به درستی و در حد کمال شکل نگرفتهاند. بنابراین عجیب نیست که علیرغم تذکر والدین، خود را در معرض خطر قرار دهند.
آنچه ما میتوانیم به عنوان یک بزرگسال بالغتر و آگاهتر انجام بدیم، ایجاد امنیت کودک در لحظات خطر و آسیب، ایجاد محیطی نسبتاً امن برای تجربه، آموزش و تکرار آموزشهاست.