خواندنی‌ها

مقالات عمومی، تخصصی و اخبار

اختلالات اضطرابی

اختلالات اضطرابی

اختلالات اضطرابی شایعترین اختلالات روانی هستند، ولی این مسئله که به چه میزان نوجوانان، به ویژه کودکان خردسال را تحت تاثیر قرار می‌دهد، هنوز روشن نیست. یکی از دلایل این مسئله این است که این اختلالات در کودکان و نوجوانان در بازه زمانی کوتاه مدتی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. دلیل دیگر آن است که کودکان خردسال غالبا اضطراب‌شان را تشخیص نمی‌دهند. یعنی ممکن است نه از طریق کلمات و گفتار بلکه از طریق رفتارهایی مانند چسبیدن، گریه کردن، یا بی‌حرکت شدن و نشانگانی جسمانی چون دل درد، سردرد، خستگی، بی‌اشتهایی، یا بی‌خوابی اضطراب‌شان را نشان دهند.

معیارهای تشخیصی جدید بر این مسئله تاکید کرده‌اند که نشانگان بایستی باعث پریشانی و ناتوانی گردند؛ درحالی که مطالعات قدیمی‌تر که این ملاک را از قلم انداخته‌اند، ممکن است شیوع این اختلال را بیش از حد نشان دهند.

تنظیم برانگیختگی

تنظیم برانگیختگی

کودکانی که در روابط دلبستگی، برای تنظیم برانگیختگی خویش کمک یا آموزشی دریافت نکرده‌اند، وقتی بزرگتر می‌شوند، هیجانات و تکانه‌های نیرومندی را احساس می‌کنند. آنها مشکلات رفتاری بیشتری دارند، زیرا روش‌های درونی کارآمدی برای مهار واکنش‌های خویش را آموزش ندیده‌اند.

در دلبستگی ناایمن، والدین به تظاهرات هیجانی درماندگی نوزاد پاسخ منفی می‌دهند. کودک می‌آموزد که برای حفظ دلبستگی، باید احساسات نیرومند خویش، به ویژه احساسات منفی را بازداری نماید. با گذشت زمان، او اجتناب از نشان دادن عواطف نیرومند را درونی می‌سازد.

 

در دسترس بودن

در دسترس بودن

اینکه چیزی برای کودک شما مفید است، الزاما به این مفهوم نیست که نبود آن آسیب رسان خواهد بود (به نقل از جی ملبورن)

پاسخگو بودن والدین به نیازهای کودکان و عشق و پذیرش نامشروط آنها می‌تواند موجب شکل گیری دلبستگی ایمن در کودکان شود ولی هیچ کس در تمام لحظه‌ها پاسخگو نیست. شواهد نشان می‌دهد که چنانچه والدین به طور میانگین در بیش از ۶۰ درصد زمان‌ها نسبت به نیازهای فرزندان خود پاسخگو باشندُ احتمال اینکه فرزندان دلبستگی ایمن داشته باشند؛ بسیار زیاد است. البته این درصد ثابت نیست. یعنی ممکن است برخی روزها پاسخگویی شما به 90 درصد مواقع نزدیک باشد در حالی که در یک روز دیگر؛ مثلا روزی که خسته هستید یا استرس خاصی دارید؛  ممکن‌ست پاسخگویی شما به 40 درصد کاهش پیدا کند.

با یک مثال می‌توانیم این مفهوم را بهتر درک کنیم.

-اینکه شیر خوردن از پستان مادر می‌تواند به ایجاد دلبستگی ایمن کمک کند به این معنا نیست که کودکی که از پستان مادر تغذیه نشده دلبستگی ایمن نخواهد داشت.

- یا مثلا اینکه پاسخگویی مناسب به گریه کودک می‌تواند به شکل گیری دلبستگی ایمن در او کمک کند به این معنا نیست که اگر گاهی نمی‌توانید گریه او را آرام کنید؛ پس به دلبستگی ایمن او آسیب زده‌اید.

- یا اینکه ماندن در کنار کودک و در دسترس بودن به اندازه کافی می‌تواند به شکل گیری دلبستگی ایمن کمک کند؛ به این مفهوم نیست که کودکی که نگاره دلبستگی‌اش (مثلا مادر) سر کار می‌رود؛ دلبستگی ایمن نخواهد داشت.

در نهایت اینکه والدگری حساس و پاسخگو ابزارهای متفاوت و شیوه های بسیاری دارد. والدین به شیوه‌های مختلفی می توانند به رابطه خود و فرزندشان کمک کنند و امکان تحول یک رابطه ایمن و صمیمی را فراهم آورند.

تنظیم حالات هیجانی

تنظیم حالات هیجانی

برانگیختگی به احساس فاعلی گوش به زنگ بودن، به همراه واکنش‌های فیزیولوژیک تپش قلب، نفس نفس زدن و تنش جسمانی اشاره دارد.

 چنانچه برانگیختگی بدون هیچ تسکینی همچنان افزایش یابد، تبدیل به احساس بیزاری  شده و نوزاد را درمانده می‌کند. در این زمان نوزاد نشانه‌های درماندگی را نشان می‌دهد و به سمت مراقب می‌رود. در دلبستگی ایمن، نوزاد قادر است از مادر برای تنظیم درماندگی خویش کمک بگیرد. ظرفیت مادر برای تشخیص درست عواطف کودک و آرامش دادن به او، به نوزاد کمک می‌کند تا برانگیختگی‌اش را تعدیل نماید.

 

 

خلق معنا: راهی برای التیام

خلق معنا: راهی برای التیام

از زمان شکل گرفتنتان به عنوان یک جنین تا روز مرگ، شما بسیاری از آسیب‌های بزرگ و کوچک را به روان، احساس هویت و درکتان از دنیا تجربه خواهید کرد. فقدان و رویدادهای آسیب‌زای روانی(تروما) سخت‌ترین تجاربی خواهند بود که با آن مواجه می‌شوید. تروما، چه ترومایی در دوران کودکی و یا بودن در یک رابطه آسیب‌زای دوران بزرگسالی، از دست دادن عزیزان و یا از دست رفتن یک رابطه طولانی‌مدت بر چگونگی پیش‌بردن زندگیتان تأثیر می‌گذارد. معنایی که به هریک از این حوادث می‌دهید می‌تواند یا شما را ضعیف کند و یا تاب‌آوری‌تان را بهبود بخشد. روایتی که از هرکدام از این رویدادها در ذهنتان ایجاد شده یا شما را محدود می‌کند و یا با بینشی جدید کمک می‌کند زندگی را در جهتی که دوست دارید پیش ببرید.

روانشناسان این فرآیند را معناسازی می‌نامند. معنایی که به یک فقدان و یا ضربه روانی می‌دهید تأثیر عمیقی بر زندگی‌تان می‌گذارد. به عنوان مثال، اگر در کودکی یکی از والدینتان را از دست داده باشید، ممکن است فقدان‌شان را به این شکل تفسیر کنید: " هرکسی که دوستش دارم، در نهایت من رو ترک می‌کنه، دلبستگی دردناکه و نباید سعی کنم رابطه طولانی‌مدتی با کسی داشته باشم"، اگر احساساتتان توسط  والدینتان نادیده گرفته شده باشد ممکن است با خود بگویید: " وقتی ناراحتم مامانم من رو نادیده می‌گیره، پس نباید نشون بدم که ناراحتم" این‌ها معناهایی هستند که ممکن است در این موقعیت‌ها خلق کرده باشید.

آسیب‌های روانی می‌توانند باورهای شما را تحت‌تأثیر خود قرار دهند. شاید لازم باشد که باورها و مفروضات قبلی خود را بازسازی و یا دوباره تغییر دهید. حتی اگر معنایی که به یک رویداد داده‌اید ناسالم باشد، هرگز برای خلق روایتی سالم و جدید دیر نیست. بینش و دانش جدیدی که فقدان‌ها و آسیب‌های روانی می‌تواند در پی داشته باشد، بی‌نهایت باارزش است، می‌تواند به شما کمک کند انتخاب‌های بهتری داشته باشید، ظرفیت روانی خود را بالاتر ببرید و در نهایت مسیر بهتری برای زندگی در پیش رویتان قرار دهید.

تاثیر اضطراب والد بر کودک

تاثیر اضطراب والد بر کودک

نگرانی و اضطراب ما اگر شدید باشد تأثیر نامطلوبی بر کودکمان خواهد داشت. علیرغم اینکه گاهی با تمام قوا سعی می‌کنیم خود را کنترل کنیم یا نگرانی‌مان را بروز ندهیم اما در نهایت متحیر می‌شویم که چگونه کودکمان متوجه حال بد ما شده و واکنش نشان داده  یا او نیز متقابلاً مضطرب گشته است. اصولاً مادران مضطرب، فرزندان مضطربی را تربیت می‌کنند. پس ما ناآگاهانه و ناخواسته شرایطی را فراهم می‌کنیم که کودکمان را دچار اضطراب می کند. کودک ما تمام نشانه های بدنی و رفتارهای بیرونی ما را می بیند و درک و تفسیر می کند. جالب است بدانید که حتی الزاما نیازی به کلام نیست تا نگرانی هایمان منتقل شوند. بنابراین بایستی با مدیریت و کاهش اضطرابمان به بهتر شدن اضطراب کودکمان نیز کمک کنیم.

شروع رفتار اکتشافی

شروع رفتار اکتشافی

تقریبا از یک سالگی به بعد، روابط دلبستگی پایگاهی برای رفتار اکتشافی می‌شود.

نظریه‌پردازان دلبستگی معتقدند انگیزه اکتشاف و یادگیری درباره‌ی جهان و توسعه مهارت‌های جدید در کودک زمانی شکل میگیرد که نیازهای دلبستگی به اندازه کافی تامین شده باشد.بالبی  میگوید: " نظام‌های رفتاری دلبستگی و اکتشاف، همراه با هم عمل می‌کنند". اعتماد کودک به خود برای خطر کردن و انجام کارهای جدید وابسته به اعتماد وی به روابط دلبستگی است. اگر کودک دارای پایگاه ایمنی در روابط دلبستگی خویش باشد، برای اکتشاف محیط احساس آزادی می‌کند و به طور ضمنی این آگاهی را دارد که مراقب در زمان نیاز در دسترس اوست. به عبارتی، رفتار اکتشافی تا زمانی ادامه می‌یابد که کودک نگرانی درباره روابط دلبستگی‌اش نداشته باشد. اعتماد وی به او اجازه می‌دهد که با محیط به شیوه‌ای باز و کنجکاوانه رابطه برقرار کند. کودکی که با امنیت خاطر به کشف محیط می‌پردازد، در تجارب خویش با چهره‌های دلبستگی آموخته است که "والدینم مراقب من هستند". این احساس ایمنی به وی اجازه می‌دهد تا بر تکالیف تحولی متمرکز شده و احساس توانمندی و شایستگی کند. از سوی دیگر، در کودکی که نگران پاسخدهی و مراقبت والدین است، این امکان وجود دارد که به دلیل تمرکز هیجانی وی بر در دسترس بودن چهره‌های دلبستگی، رفتار اکتشافی بازداری شود.

دونالد وینیکات – چطور دنیای بهتری بسازیم؟

دونالد وینیکات – چطور دنیای بهتری بسازیم؟

 

Source: School of life

چطور دنیای بهتری بسازیم؟ گزینه‌های شناخته‌شده و ضروری برای این کار وجود دارند که می‌توان از آنها شروع کرد: مالاریا، انتشار دی‌اکسید کربن، فرار مالیاتی، تجارت مواد مخدر، فرسایش خاک، آلودگی آب و غیره.

اما دونالد وینیکات به خاطر سادگی رویکردش شایسته چنین جایگاهی است که در تاریخ پیدا کرده است. او عنوان کرد که شادی و رضایت بشریت در نهایت وابسته به شیوه تربیت فرزندان است نه مسائل خارجی و سیاسی.

به عقیده وی، تمام بیماری‌های نوع بشر، در اصل پیامدهای شکست در مراقبت والدانه است. فاشیسم، بزهکاری، زن‌ستیزی، اعتیاد به الکل و ...تنها نشانه‌هایی از دوران کودکی نامطلوبی است که یک اجتماع باید هزینه آن را بپردازد. راه رسیدن به جامعه‌ای بهتر از اتاق نوزاد آغاز می‌شود!

دونالد وینیکات یک پزشک اطفال انگلیسی بود که در اوایل کارش به  حوزه روانکاوی که در آن زمان نو بود علاقمند شد. او نقش مهمی در آموزش عمومی در مورد تربیت کودک ایفا کرد، حدود 600 برنامه در بی‌بی‌سی و سخنرانی‌های خستگی‌ناپذیری در سراسر کشور برپا کرد، 15 جلد کتاب تألیف کرد که مجموعه مقالاتش به نام "همه‌چیز از خانه شروع می‌شود" جزو پرفروش‌ترین‌ها بود.

در سال 1954 بسیار عجیب بود که در ساعات پربیننده رادیو بی‌بی‌سی، شنونده کسی باشید که با صدایی هوشمند و ملایم با ایده‌هایی نظیر " بچه‌ها برای جلب توجه گریه می‌کنند" و "بچه‌های هفت‌ساله را برای سرسخت‌شدن باید به مدارس شبانه‌روزی فرستاد" مخالفت می‌کرد.

انگلیسی بودن وینیکات خود عجیب بود، چون فرهنگ انگلیسی در آن زمان هم به سرسختی، بروز ندادن شکنندگی و مقاومت در برابر درون‌نگری زبانزد بود. همانطور که خود او هم اشاره کرد: "یک مرد انگلیسی نمی‌خواهد ناراحت شود، اینکه به او یادآوری شود که در هرجایی فجایع شخصی وجود دارد، اینکه او از درون خوشحال نیست، به طور خلاصه، او حاضر نیست گلف خود را کنار بگذارد!"

با این حال اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، جنس روانکاوی وینیکات مشخصاً انگلیسی است، نثر او عملگرایانه و بی‌تکلف بود. عمیق‌ترین ایده‌ها را به زبانی ساده و بی‌آلایش بیان می‌کرد. هیچ نشانی از پیچیدگی‌ و نامفهومی آلمانی‌ وجود نداشت. چیزی که او هدف روانکاوی کودکان می‌دانست هم از تواضع خاص انگلیسی‌ها نشأت می‌گرفت. او می‌خواست به مردم کمک کند تا در فرمول معروفش والدینی "به اندازه کافی خوب" باشند و نه کامل و بی‌عیب و نقص و این جلوه‌ای از تواضع و واقع‌بینی یک ذهن انگلیسی‌ است.

در یکی از مقالات اولیه‌اش، طرح خود را این چنین اعلام کرد: " به نظر من تقسیم دنیای مردم به دو طبقه کمک‌کننده خواهد بود. کسانی هستند که در کودکی هرگز "سرخورده" نشده‌اند و لذتی این‌چنین را از محیطشان خواستارند. گروه دیگر هم تجارب آسیب‌زایی متحمل شده‌اند که ناشی از سرخوردگی اطرافشان بوده است و حال باید خاطرات آن لحظات را با خود به همراه داشته باشند، هر دو این گروه در معرض طوفان‌های زندگی، فشار روانی و شاید بیماری هستند". او می‌خواست با صورت‌بندی بی‌نظیر خود والدین را "به اندازه کافی خوب" بودن تشویق کند و بنابراین تعدادی پیشنهاد ارائه کرد.

وی نقش تعیین کننده و پرشوری در آموزش همگانی در زمینه ی فرزندپروری ایفا نمود. روانکاوی کودک وی از تواضع خاص انگلیسی برخوردار بود. مجموعه رادیویی مشهور وی عنوان ساده ای داشت: “مادر فداکار معمولی و کودکش”

 او قصد داشت با صورت‌بندی بی نظیر خود به مردم کمک کند؛ نه برای اینکه درخشان یا کامل بودن بلکه فقط برای "به اندازه کافی خوب بودن"،  از نظر او والدین به اندازه ی کافی خوب چه معنی دارد؟

  1. به یاد داشته باشید که کودک شما بسیار آسیب‌پذیر است

وینیکات در ابتدا مخاطبان را مجاب می‌کند که نوزاد تا چه حد از نظر روانی شکننده است، نوزاد در ابتدا خودش را نمی‌فهمد، نمی‌داند کجاست، برای زنده ماندن تلاش می‌کند، نمی‌داند وعده بعدی غذایش را چه زمانی خواهد خورد، نمی‌تواند با خود و دیگران ارتباط بگیرد، گویی توده‌ای تمایزنایافته از سائق‌هاست. از این رو ماه‌های اولیه یک مبارزه است. او تأکید می‌کند که این اطرافیان نوزاد هستند که باید خود را منطبق سازند، به گونه‌ای که هرکاری برای تفسیر نیازهای نوزاد انجام دهند و خواسته‌هایی را برای او تحمیل نکنند که برایش آماده نیست.

کودکی که خیلی زود با دنیا سازگار شده یا خواسته‌های نامناسبی بر او تحمیل شده در معرض بیماری‌های روانی قرار خواهد گرفت همانطور که سلامت کودک هم در نتیجه محیطی است که می‌تواند به طور مناسبی به کودک پاسخ دهد. به طور مثال یک مادر افسرده ممکن است نوزاد را مجبور به شاد بودن کند و ظرفیت تنها بودن در کودکی با والدانی مداخله‌گر ایجاد نخواهد شد.

  1. بگذار کودک خشمگین شود

وینیکات می‌دانست که در یک نوزاد سالم هم خشونت و نفرت وجود دارند. او با اشاره به این مثال که اگر یکی از والدین غذای کودک را فراموش کند چه اتفاقی رخ خواهد داد، می‌گوید: " اگر او را ناکام بگذارید او گویی این احساس را دارد که حیوانات وحشی او را می‌بلعند". ولی با اینکه نوزاد گاهی ممکن است بخواهد نابود کند اما مهم است که والدین بگذارند کودک خشمش را ابراز کند و در واکنش به رفتار "مثلا بد" او تهدید و توهین نکنند. "اگر کودکی در حالت عصبانیت گریه می‌کند و احساس می‌کند که همه چیز و همه کس را نابود کرده، اما اطرافیانش آرام هستند و آسیبی ندیده‌اند، این تجربه، توانایی او را برای درک این موضوع بیشتر می‌کند، آنچه او احساس می‌کند لزوما واقعی نیست، و واقعیت و فانتزی هر دو مهم هستند با این حال با یکدیگر متفاوت هستند".  

  1. اطمینان حاصل کنید که کودکتان خیلی مطیع نیست!

وقتی کودکان از قوانین تبعیت می‌کنند، والدین بسیار ذوق‌زده می‌شوند و آنها را "بچه خوب" می‌نامند. وینیکات خیلی از بچه‌های خوب می‌ترسید، او باور داشت که این‌ها بچه‌هایی هستند که نتوانسته‌اند احساسات بد را بدون پیامدهای منفی و ترس از طرد شدن ابراز کنند. والدینی که نتوانسته‌اند رفتار "بد" را تحمل کنند و زودتر از حد خواسته‌اند این رفتارها توسط کودک رعایت شود. وینیکات معتقد بود این امر منجر به ظهور یک "خود کاذب" می‌شود- شخصیتی که ظاهراً خوب و سازگار است با این حال غرایز حیاتی خود را سرکوب کرده است، ظرفیت عشق واقعی را ندارد زیرا به او اجازه داده نشده که خودخواهی و نفرت را به طور کامل در خود کاوش کند. تنها با تربیت واقعی، توجه و عشق، کودک می‌تواند به "خود حقیقی" خود دست یابد.

  1. بگذار بچه، بچه باشد

هر شکست در محیط زندگی، کودک را مجبور می‌کند که زودتر از موعد خود را سازگار کند، به عنوان مثال اگر والدین بیش از حد آشفته باشند، کودک سعی خواهد کرد بیش از اندازه به موقعیت فکر کند و قوای عقلانی‌اش بیش از اندازه تحریک شود، والدینی که افسرده هستند ناخواسته کودک را وادار می‌‌کنند تا بیش از اندازه شاد باشد و به او فرصتی برای پردازش احساساتش نمی‌دهد. وینیکات همچنین متوجه خطرات تربیت کودکی بود که باید حواسش به خلق و خوی مادرش باشد. از نظر او اولین گام در سلامت والدین این است که هر از گاهی از خودشان فاصله بگیرند و با نیازها و راهبردهای انسانی کوچک، رازآلود، زیبا و شکننده آشنا شده و باید منحصر بودنش را  به رسمیت بشناسند

  1. فرزندپروری وظیفه‌ای سنگین است

وینیکات سعی می‌کرد  اهمیت فرزندپروری را به والدین یادآوری کند و به آنها قوت قلب دهد، آنها به شیوه خود همانقدر برای جامعه اهمیت داشتند که نخست‌وزیر و کابینه‌اش مهم بودند: "پایه سلامت انسان در هفته‌ها و ماه‌های ابتدای تولد کودک گذارده می‌شود". او فرزند‌پروری را تنها مبنای جامعه‌ای سالم و کارخانه‌ای برای پرورش گرایش‌های دموکراتیک در نظام اجتماعی کشور می‌دانست.

وینیکات با توضیح اینکه والدین در قبال فرزندانشان چه وظایفی دارند در حقیقت به واژه‌ای اشاره می‌کرد که ندرت مستقیماٌ به کار برد: عشق!!!

اغلب اوقات تصور می‌کنیم عشق یعنی پیوندی جادویی و شهودی با فردی دیگر، اما از نوشته‌های وینیکات به تصویر متفاوتی دیگری می‌رسیم: عشق یعنی تسلیم من، کنار نهادن نیازها و پیش‌فرض‌های شخصی به نفعِ شنیدن مشتاقانه و صمیمانه دیگری و احترام به پیچیدگی و رازآلودگی‌اش و  تعهد به اینکه وقتی در رابطه با کودک یا بزرگسالی چیز "بدی" پیش می‌آید، آزرده خاطر نشده و مقابله به مثل نکنیم.

بعد از مرگ وینیکات، روی هم رفته پدر و مادر بهتری شده‌ایم. اما فقط کمی! زمان بیشتری را با فرزندانمان سپری می‌کنیم و البته هم به طور نظری می‌دانیم که کودکان اهمیت بسیاری دارند، اما همچنان در محور تمرکز مدنظر وینیکات مشکل داریم: سازگاری

هنوز عادت نکرده‌ایم وقتی با کودک هستیم نیازهایمان را فرو بنشانیم یا از خواسته‌هایمان موقتاً چشم‌پوشی کنیم. همچنان می‌آموزیم که چطور به فرزندانمان عشق بورزیم؛ اگر وینیکات بود می‌گفت به همین دلیل است که دنیا همچنان پر است از آدم‌های زخم‌خورده‌ای است که ظاهراً موفق و محترمند ولی در درون "واقعی" نیستند و  زخم‌های خود را به دیگران منتقل می‌کنند. برای اینکه "به اندازه کافی خوب" باشیم، راه زیادی در پیش داریم و به قول  وینیکات این وظیفه دشوار به اندازه ی سایر مسائل مثل درمان مالاریا یا کاهش گرمایش جهانی اهمیت دارد.

Image

ساعات کاری

شنبه تا پنج شنبه از ساعت ۹ الی ۲۱

با ما تماس بگیرید

اینماد