خواندنی‌ها

مقالات عمومی، تخصصی و اخبار

چرا همچنان در رابطه سمی می‌مانیم؟

چرا همچنان در رابطه سمی می‌مانیم؟

 

قسمت اول: تأثیر افکار و باورهای ما

 

گاهی بیش از آنچه می‌خواهیم روابط بد و حتی سمی را ادامه می‌دهیم، نه به این دلیل که به آشفتگی در رابطه عادت کرده‌ایم یا اینکه دلمان می‌خواهد با ما بد رفتار کنند. احتمالا هر از چند گاهی بارقه‌ای از امید می‌بینیم و تصور می‌کنیم اوضاع حتما بهتر خواهد شد. ممکن است زنگ خطرهایی که برای دیگران کاملا آشکار است را نادیده بگیریم شاید به این دلیل که از دریچه مثبت‌نگری کاذب و امیدواری واهی به رابطه و شریک عاطفیمان می‌نگریم .

ما باورهایی در درونمان داریم که همه آنها در انتخاب‌هایمان در رابطه تأثیرگذار هستند،. گاه تصور می‌کنیم قادر هستیم به شریک عاطفی‌مان کمک کرده و آنها را به ظرفیت بالای وجودی‌شان برسانیم یا اگر ترکشان کنیم ممکن است آسیب ببینند بنابراین هیچ‌وقت خیال جدایی از او را به سر راه نمی‌دهیم. گاه خیال‌پردازی‌هایی در مورد رابطه‌مان داریم و از هم پاشیدگی رابطه به معنای این است که رویاهایمان باید بمیرند و این دردناک است. گاه فکر می‌کنیم نقش اصلی ما در زندگی این است که مراقب دیگران باشیم حتی اگر به قیمت از دست رفتن خودمان باشد. حتی این فکر به ذهنمان خطور می‌کند که اگر به خاطر نیازها و خواسته‌های برآورده نشده‌مان رابطه را ترک کنیم آدم خودخواهی هستیم.

 

اطلاعات جدید در رابطه و نحوه برخورد ما با آن:

اگر در یک رابطه سمی باشیم گاه "ناهماهنگی شناختی" را تجربه می‌کنیم،‌ زمانی که چیزی را تجربه می‌کنیم که خلاف باورها، اعتقادها و آموخته‌هایمان باشد چند گزینه پیش رو داریم:

اطلاعات متناقض و جدید را نادیده می‌گیریم:

 ("احتمالا منظوری نداشت از این کارش" ، "فکر نمی‌کنم این کاری که میگین رو واقعا کرده باشه"

با اطلاعات جدید می‌جنگید:

"چطور جرأت می‌کنی بهم بگی که داره خیانت می‌کنه" "اهمیتی نمیدم که چی دیدی و اومدی اینطوری میگی"

اطلاعات جدید را توجیه می‌کنید:

(منو میزنه ولی میدونی منم شاید عصبانیش می‌کنم و خب حقمه")

 (فکر میکردم با حیوانات مهربون باشه، یه جایی فکر کنم دیدم که یه گربه‌ای رو زد، ولی حتما دارم اشتباه می‌کنم اون اینکار رو نمی‌کنه)

 

باید به یاد داشته باشیم که روابط بد همیشه بد نیستند، هر کسی که در یک رابطه آسیب‌زا بوده می‌داند که رابطه سیاه و سفید نیست، همیشه لحظاتی از شادی و شعف وجود دارد،‌ لحظاتی که به تغییری که همیشه امیدش را داشتید نزدیک می‌شوید یا لحظاتی که باور دارید نقطه عطفی در رابطه شما خواهد بود. ولی واقعیت این است که ما هیچ کنترلی بر دیگران نداریم، فردی که واقعا و در بهترین حالت بر او کنترل داریم "خودمان" هستیم. ظرفیتی  که در یک شخص و در یک رابطه می‌بینید چشم‌انداز شماست و نه لزوماً شریک عاطفی‌تان. برای چنین تغییری فرد مقابل هم باید این ظرفیت را دیده و با تمام وجود برایش تلاش کند و این چیزی است که خارج از کنترل ما خواهد بود.

در قسمت‌های بعدی به دیگر عواملی که سبب می‌شوند در یک رابطه سمی و آسیب‌زا بمانید اشاره خواهیم کرد.

پیامد احساسی برای کودکان

پیامد احساسی برای کودکان

من زمان کافی برای نشستن و اجازه دادن به کودکم برای تجربه هیجاناتش ندارم. من نیاز دارم که کارهای روزانه­ام را انجام دهم.

این موضوع برای کودکان چه پیامد احساسی خواهد داشت:

والدین من زمان کافی برای احساسات من ندارند

ظرف ها از احساسات من مهم ترند

احساسات من مشکل­سازند

احساسات من مهم نیستند

احساسات من معتبر نیستند

اگر کودکان ما این پیام را دریافت می­کنند، آنها دیگر برای تجربه احساساتشان سراغ ما نخواهند آمد و ما یا خودمان فکر می­کنیم: اوه چه عالی، جواب داد. اما بعدا متوجه خواهید شد که آنها همچنان عصبانی، غمگین، ناامید و دور هستند آنها همچنان همه آن احساسات را دارند  فقط دیگر برای به اشتراک‌گذاشتن این هیجانات با دیگران احساس امنیت نمی‌کنند. هر بار که من با والدین در مورد این موضوع صحبت می‌کنم آن‌ها از کارهای متنوعشان می­گویند و اینکه زمان کافی ندارند. در واقع در کنار فهرست کاری طولانی، ناراحتی والدین در مواجهه با هیحانات شدید نیز بخشی از این ماجراست.

شما بعنوان والد در مواجهه با احساسات کودکانتان چه تجربه ای دارید؟ چه عواملی شما را از پاسخگویی به آنها باز می­دارد؟

اهمیت رابطه پدر و دختر

اهمیت رابطه پدر و دختر

حضور پدر در سالهای اول زندگی، در رشد شخصیت و اعتماد به نفس فرزند دختر از بسیاری جهات اهمیت دارد. یکی از مهمترین عناصر اعتماد به نفس در دختران، تصویری‌ست که آنها از بدن و وجوه ظاهری خود دارند. عشق بی قید و شرط پدر به همسر و فرزندانشان باعث می‌شود شکل‌گیری این تصویر در دختران، وجوه مثبت‌تری بگیرد. عموما پدرانی که کمالگرا هستند و در مورد هر مسئله ظاهری کوچکی ایراد می‌گیرند، باعث ایجاد تصویر منفی دختر از بدن خود می‌شوند که این تصویر منفی در برخی موارد، زمینه¬ای برای «اختلالات خوردن» فراهم می‌کند. همچنین اگر پدری، اظهارات کلامی یا غیرکلامی داشته باشد که دلالت بر این دارد که زن‌ها باید ویژگی‌های خاصی داشته باشند که زنانگی آنها را تعریف می‌کند؛ این مسئله نیز تصویر منفی از بدن خود را در فرزند دختر بیشتر می‌کند. 

این اظهارات ممکن است از طریق صحبتهای شرم‌دهنده در مورد بدن زنان (مثل مسخره کردن قد، وزن، مو و ظاهر اعضای بدن یک زن) یا حتی تاکید روی برخی معیارهای زیبایی در سینما و تلزیون باشد. گرچه دختران غالبا نقش جنسیتی زنانه را از رابطه با مادر و زنان نزدیک زندگی یاد می¬گیرند، اما آنچه که دختران در مورد نگاه جامعه به خود درونی می‌کنند، از رابطه با پدر (بخصوص رابطه پدر با مادرشان) نشات می‌گیرد. پدرانی که به طور کلامی یا غیرکلامی آزارگر، سرکوب‌کننده یا بی¬تفاوت به زوجشان هستند، به طور غیرمستقیم این پیام را به دخترشان می‌دهند که این، رفتاری رایج و طبیعی با زنان است و احتمال بیشتری دارد که دخترشان وارد روابط آسیب‌رسان در بزرگسالی شوند.

در مقابل، پدری که با عشق و مراقبت با خانواده خود رفتار میکند، این پیام را می دهد که زنان لایق احترام، محبت و مراقبتند و در روابط هم همین انتظار را باید داشته باشند.همچنین پژوهش‌ها نشان داده است که رابطه پدر و دختر، پیش‌بینی‌کننده‌ای قوی برای کارکرد تحصیلی در دختران است. گرچه هنوز دقیقا مشخص نشده که چه عناصری در بروز این کارکرد اثر دارند، اما زنانی که در بیشتر طول زندگی‌شان رابطه صمیمانه‌ای با پدر داشتند، در آزمونها و مسائل درسی عملکرد بهتری نشان داده‌اند.از طرف دیگر، حفظ تعامل و گفتگو با پدر، بخصوص در سنین نوجوانی، موجب می¬شود که فرزند دختر در روابط بعدی در اجتماع، الگوهای بهتری برای برقرار رابطه چه با مردان و چه با زنان به کار گیرد. تعاملات بین دختر و پدر از زمان تولد تا بزرگسالی، یکی از معیارهای مهم در توانایی بیان هیجانات، احساسات و تفکر در دختران است.

نوزادان ترجیح می‌دهند با چه کسی ارتباط داشته باشند؟

نوزادان ترجیح می‌دهند با چه کسی ارتباط داشته باشند؟

اگرچه نوزاد انسان به طور کلی به ارتباط با افراد علاقمند است، او ترجیح می‌دهد با کسی ارتباط داشته باشد که او نیز به ارتباط با نوزاد علاقه داشته باشد.  نوزادان به طور طبیعی به افرادی که نسبت به آنها حساس باشند بهتر پاسخ می‌دهند. افرادی که تماس چشمی بهتری با آنها برقرار می‌کنند، با صورتی گشاده به آنها نگاه می‌کنند، منتظر پاسخ آنها می‌مانند و مهم‌تر از همه می‌توانند احساس هماهنگی را از طریق لحن صدا و حالات چهره به آنها منتقل کنند.

نوزادان عاشق افرادی هستند که بتوانند نشانه‌های کلامی و غیرکلامی علاقمندی را به آنها منتقل کنند. این موضوع حتی برای ما بزرگسالان نیز منطقی به نظر می‌رسد.

پژوهشها نشان می‌دهد در صورتیکه آزمونگر زمانی را صرف تعامل با کودک کرده و به او علاقه واقعی نشان داده باشد کودکان 14 ماهه شیءای را انتخاب می‌کنند و به او می‌دهند که آزمونگر به آن علاقه نشان داده باشد. این در حالی است که این اتفاق در مورد آزمونگرانی که این علاقه را در آنها مشاهده نکرده باشند، رخ نمی‌دهد.

وقتی کودکان این حس را پیدا کنند که به آنها توجه نشان داده‌اید و درکی از دنیای ذهنی‌شان پیدا کرده‌اید، بیشتر علاقمندند که در مورد دنیای بیرون خود بیاموزند و در آن کاوش کنند. آنها احساس شنیده شدن می‌کنند و این گامی برای ایجاد اعتماد در رابطه است.  

اضطراب سلامتی

اضطراب سلامتی

آیا دائماً  نگران سلامتی خود هستید، آیا با کوچکترین احساس یا علامت بدنی به سراغ پزشک متخصص می‌روید و مطمئن هستید که مسأله جدی در کار است؟ با اینکه پزشکان به شما اطمینان می‌دهند که همه چیز خوب است، باز هم نگرانید که مبادا چیزی ناشناخته و تشخیص‌داده‌نشده همچنان در بدن شما رشد می‌کند؟ آیا زمان زیادی را صرف جستجو در مورد مسائل پزشکی می‌کنید؟ اگر چنین باشد، احتمالاً با اضطراب مربوط به سلامتی سروکار دارید، اضطرابی که می‌تواند باعث آشفتگی و پریشانی و چرخه‌ بی‌پایان نگرانی شود.

اگرچه ایده بدی نیست که هرچند وقت یکبار به پزشک مراجعه کنید یا آزمایش‌های مربوط به غربالگری را انجام دهید، با این حال مراجعه بیش‌از‌حد و آزمایش‌های متوالی نمی‌تواند چیزی از نگرانی شما کم کند.

برای فرونشاندن این اضطراب چه باید کرد؟

1.جستجوی علائم را در گوگل متوقف کنید!

ما نشانه‌های مختلف را در اینترنت جستجو می‌کنیم تا اطمینان بیابیم، غافل از اینکه این نوع اطمینان‌جویی تنها اضطراب ما را افزایش داده و نگرانی‌مان را بیشتر می‌کند

2.از تعبیر هر نشانه جدید به عنوان یک علامت هشداردهنده بپرهیزید

بدن ما گاه چیزهای متفاوتی را نمایان می‌کند، هرچند وقت‌یکبار ممکن است با درد و احساس جدیدی روبرو شویم، بیشتر اوقات می‌آیند و بی‌صدا می‌روند ، افرادی که این اضطراب را تجربه نمی‌کنند این نشانه‌ها را در خود دارند با این حال به طور وسواس‌گونه‌ای بر آنها متمرکز نمی‌شوند. دست کشیدن از آن سخت است اما در طول زمان پی خواهید برد که متوقف‌کردن این کارها و کارهای مشابه آن می‌تواند شما را از زندانی که اضطراب سلامتی ایجاد کرده برهاند.

  1. هرچند وقت یکبار با پزشک خود مشورت کنید

معاینات و غربالگری‌های سالانه و معمول را انجام دهید و توصیه‌های پزشک را دنبال کنید. نکته کلیدی اینجاست که آنچه را پزشک به شما توصیه می‌کند دنبال کنید و نه چیزی که اضطراب سلامت به شما دیکته می‌کند.

  1. با یک روان‌درمانگر صحبت کنید

یک درمانگر می‌تواند به شما کمک کند تا اضطراب سلامتی خود را بهتر درک کنید، ریشه‌های آن را بشناسید و راهبردهای مقابله‌ای سالم‌تری برگزینید.

  1. بدانید که اضطراب سلامتی تا حدی طبیعی است

همه ما به عنوان یک انسان در مورد سلامتی و مسائل مربوط به آن نگرانی داریم و نظام شناسایی تهدید ما در این مواقع بیشتر از آنچه که باید عمل می‌کند و به ما هشدارهای ساختگی بی‌وقفه‌ای می‌دهد.

6.تمرکز را به بیرون از خود تغییر دهید

یکی از مشخصه‌های اضطراب سلامت، تمرکز بیش از حد بر درون است. هنگامی که متوجه شدید بر افکار وسواسی بدنی متمرکز شده‌اید تمرکز را به بیرون از خود انتقال دهید. کاری برای انجام دادن پیدا کنید، با دوستی تماس بگیرید، قدم بزنید، کتابی بخوانید و با دنیای بیرون از خود ارتباط برقرار کنید.

 

 

 

 

گوش سپردن به کودک

گوش سپردن به کودک

کودک نه تنها باید دیده و شنیده، بلکه باید فهمیده شود

کودک مانند هر بزرگسالی، سزاوار توجه، احترام و درک است. درک شدن باعث ایجاد همدلی، هم‌کوکی و اعتماد در رابطه والد و فرزند مانند هر رابطه دلبستگی دیگری می‌شود

اولین قدم در درک کودک این است که او به عنوان ذهنی مستقل در نظر گرفته شود، ذهنی که می‌تواند هیجان‌ها، نیازها، خواست‌ها و دیگر حالت‌های ذهنی را داشته باشد،.

هرچند گوش سپردن به کودک گاه تلاش آگاهانه‌ای را می‌طلبد، اما می‌تواند بعدها بخشی از رابطه طبیعی با کودک شود. با این حال، نباید به دنبال فرآیندی بی‌نقص بود زیرا عملا نمی‌توان آن را در هیچ رابطه‌ای یافت.

 هدف، خلق رابطه‌ای است که در آن ذهن کودک با نگاه کاوش‌گرانه و با کنجکاوی دیده شده و همزمان احساسات، عواطف و نیازهای پشت رفتار ما به عنوان والد نیز شنیده شود.

شکل‌گیری دلبستگی در پدران و فرزندان / قسمت دوم

شکل‌گیری دلبستگی در پدران و فرزندان / قسمت دوم

پدرانی که سبک دلبستگی ناایمن دارند، نگاه منفی‌ای به نقش والدگری خود دارند و برایشان همراه شدن با نیازهای کودک دشوار است. آنها اغلب، احساس لذت و رضایت کمتری در ارتباط با کودک دارند و بیشتر از والدین ایمن، خلق و خوی کودکشان را دشوار ارزیابی می‌کنند. پدرانی که خودشان دلبستگی اضطرابی دارند، اغلب تمایل دارند کودکشان را ترسو، دچار مشکل تمرکز و پر سر و صدا ارزیابی کنند. همچنین پدرانی با سبک دلبستگی اجتنابی، اغلب گزارش می‌دهند که تمایل کمتری به والد شدن داشتند، احساس اضطراب بالاتری از مسئولیت های پدرانگی می‌کنند و از زمان تولد کودکشان، احساس عدم رضایت و عدم معنا در نقش پدری دارند. از آنجایی که افراد اجتنابی در مورد هیجانات منفی حس راحتی ندارند، نمی‌توانند آشفتگی را در کودکشان تشخیص و پاسخ همدلانه دهند.

 به همین دلیل افرادی که سبک دلبستگی ناایمن دارند، در والدگری احساس ترس و اضطراب بیشتری می‌کنند و احتمال بیشتری دارد که رفتارهای آسیب‌رسان به کودکشان بروز دهند. پدران ناایمن، اغلب در رفتار با کودکشان کمتر گرم می‌گیرند و در هنگام بازی، قانون‌مدارتر رفتار می‌کنند. کودکان این گروه از پدران، اغلب در سالهای پیش‌دبستان، پرخاشگرتر، غیراجتماعی‌تر و خجالتی‌تر از همسالان گزارش شده‌اند. میزان حمایت، تشویق، رفتارهای غیر دخالت‌کننده و چالش‌های مناسب سن که پدر فراهم می‌آورد، می‌تواند پیش‌بینی‌کننده خوبی برای پرورش حس توانمندی و خودتنظیمی در کودک باشد. زمانی که در بازی‌های جسمی (مثل کشتی، فوتبال و....) پدر در عین فعال بودن در بازی، حد و حدودی برای فعالیت مشخص می‌کند، کودک توانمندی ساخت رفتارهای مناسب اجتماعی را درک و به محیط‌های بیرون منزل، گسترش می‌دهد. 

در کنار این، رضایت همسران از رابطه نیز شاخص مهمی در عملکرد والدگری آنهاست. مادرانی که مشوق هستند و به توانمندی‌های پدر در پاسخدهی به کودک ایمان دارند، باعث می‌شوند پدر حس رضایت بیشتری از نقش خود داشته باشد و به همین دلیل بیشتر در فعالیت‌های مراقبت از کودک درگیر شود. این پدران در فراهم کردن ساختار و تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی برای کودک نقش فعال‌تری دارند، چون بیش از حس انتقاد، احساس حمایت از سمت مادر دریافت می‌کنند و همین باعث افزایش اعتماد به نفس پدرانه در آنها می‌شود.

  شکل‌گیری دلبستگی در پدران و فرزندان/قسمت اول

شکل‌گیری دلبستگی در پدران و فرزندان/قسمت اول

پدران نقش منحصربه‌فردی در حمایت از جهان هیجانی کودک بازی می‌کنند. آنها فقط نان‌آور خانه نیستند، بلکه سلامت کلی اجتماعی، هیجانی و هوشی را برای کودک فراهم می‌آورند. تحقیقات نشان داده است که درگیری صحیح پدر در پرورش فرزند، باعث می‌شود که مشکلات رفتاری و روانشناختی و خطر بزهکاری در آینده، در کودک کاهش و هوش تعاملی کودک در موقعیت‌های اجتماعی افزایش یابد. با توجه به اینکه دلبستگی سازه‌ایست که بر اساس تعاملات کودک با مراقبین شکل می‌گیرد، هر دوی مراقبین (مادر/پدر) با رفتارهای خود می‌توانند حالت «بهشت امن» را برای پاسخگویی به نیازهای کودکشان فراهم کنند. کودک از طریق تکرار .الگوهای رفتاری که از مراقبین میبیند، یاد می‌گیرد که چه انتظاری باید داشته باشد و رفتارش را بر آن اساس تطبیق می‌دهد.

زمانی که از رابطه دلبستگی بین پدر و کودک صحبت می‌کنیم، سبک دلبستگی خود پدر که از تجارب زندگی‌ش شکل گرفته نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. پدری که سبک دلبستگی امن دارد، به همسرش و پاسخگویی او به کودک، اعتماد دارد و با نزدیکی و ایجاد مسئولیت متقابل، سعی می‌کند عوامل اضطرابی و خطرات محیطی را به صورت سازندهای کاهش دهد. همچنین، این پدران تصویر مثبت‌تری از خود در نقش پدری و از تعامل با فرزندشان دارند و همین تصویر، باعث بروز رفتارهای سالم‌تری در هنگام مراقبت از کودک می‌شود. از آنجایی که عموما پدران وقت بیشتری را در تعاملات با نوزادشان برای بازی کردن (نسبت به نقش تغذیه‌کننده مادر) می‌گذرانند، در کودک، الگوهایی را «راه‌اندازی» می‌کند که باعث ارضای حس نیاز به غلبه بر موانع و تقویت اعتماد به نفس برای ورود به چالش‌هایی میشود که می‌داند در صورت بروز خطر، از طرف پدر مراق‌ت خواهد شد.

این الگو در کنار الگوی حمایت‌مدار مادر که بیشتر برای آرام کردن کودک حضور دارد، حالت اکتشافی‌تری دارد. اگر کودک احساس امنیت کند، از پایگاه حمایتی پدر برای کاوش جهان استفاده خواهد کرد. این تجارب، بعدها در نگاه کودک به خود، در محیطهای اجتماعی تاثیرگذار خواهد بود.

Image

ساعات کاری

شنبه تا پنج شنبه از ساعت ۹ الی ۲۱

با ما تماس بگیرید

اینماد