خواندنی‌ها

مقالات عمومی، تخصصی و اخبار

چرا گاهی کمک‌رسانی ما از سوی دیگران مداخله‌جویی تلقی می‌شود؟

چرا گاهی کمک‌رسانی ما از سوی دیگران مداخله‌جویی تلقی می‌شود؟

کمک یا کنترل؟
چرا گاهی کمک‌رسانی ما از سوی دیگران مداخله‌جویی تلقی می‌شود؟

کمک‌رسانی از دیرباز یک عمل ارزشمند انسانی شناخته شده است اما نیازمند آن است که با آگاهی و تأمل انجام شود؛ چرا که انگیزه‌های پنهان و ناهشیار می‌توانند بر نحوه کمک‌رسانی ما تأثیر بگذارند. با شناخت این انگیزه‌ها و رعایت اصول کمک‌رسانی سالم، می‌توانیم روابط مؤثرتر و پایدارتری با دیگران برقرار کنیم.

🔹 دلایل روانشناختی دیدگاه منفی نسبت به کمک دیگران

انتقال ناهشیار: گاهی اوقات، فرد کمک‌کننده ناهشیارانه، احساسات و تجربیات ناخوشایند خود را به دیگری منتقل می‌کند. مثلاً فردی که در کودکی کنترل زیادی بر او اعمال شده، ممکن است در تلاش برای کمک به دیگری، همان الگوی کنترل را تکرار کند.

تفاوت در تعریف نیاز: آنچه ما به عنوان کمک می‌بینیم، ممکن است از نظر دیگری به عنوان مداخله تلقی شود. هر فرد، بر اساس تجربه‌های شخصی، شناخت از خود و نظام ارزشی‌اش، تعریف متفاوتی از نیاز دارد.

مقاومت در برابر تغییر: تغییر، حتی اگر به نفع فرد باشد، می‌تواند اضطراب‌آور باشد. دریافت کمک، به معنای پذیرش نیاز به تغییر است و این می‌تواند باعث ایجاد مقاومت در فرد شود.

نقش قدرت و کنترل: کمک، به ویژه زمانی که به صورت غیرمنتظره یا تحمیلی ارائه می‌شود، می‌تواند به عنوان ابزاری برای اعمال قدرت و کنترل بر دیگری تلقی شود.

وابستگی و استقلال: کمک، می‌تواند با هدف ایجاد وابستگی ناسالم در فرد دریافت‌کننده انجام شود و این، با نیاز اساسی انسان به استقلال و خودمختاری در تضاد است.

🔹 چگونه از کمک به مداخله نرسیم؟

همدلی عمیق: قبل از هر اقدامی، تلاش کنید تا دیدگاه و احساسات طرف مقابل را درک کنید و با صبوری، به او فعالانه گوش دهید.

احترام به استقلال: به استقلال و حق انتخاب دیگری احترام بگذارید.

پرهیز از ایجاد احساس بدهکاری: کمک‌رسانی نیازمند آن است که بی‌منت و بدون ایجاد فشار برای دریافت پاداش فوری صورت بگیرد.

توجه به احساسات، انگیزه‌ها و نیازهای خود و دیگری: قبل از کمک به دیگران، به انگیزه‌های خود توجه کنید و مطمئن شوید که هدف شما دربرگیرندهٔ کمک به دیگری نیز هست و فقط با نیت برآورده کردن نیازهای خودتان صورت نمی‌گیرد. از سوی دیگر، به جای عمل بر اساس پیش‌فرض‌های خود در مورد نیازهای دیگری، سعی کنید نیازهای واقعی دیگری را با کنجکاوی و گشودگی شناسایی کنید و در صورت نیاز، از کمک متخصصان بهره‌مند شوید.

کمک به عنوان یک فرآیند: کمک را به عنوان یک فرآیند طولانی‌مدت در نظر بگیرید و نه یک راه حل سریع.

توجه به زبان بدن و لحن صدا: نحوه بیان کمک، به اندازه خود عمل کمک اهمیت دارد.

نتیجه‌گیری

کمک کردن به دیگران، یک عمل انسانی و پسندیده است. اما مهم است که به انگیزه‌های خود و تأثیری که کمک ما بر دیگران می‌گذارد، توجه کنیم. زمانی که تلاش می‌کنیم به دیگری کمک کنیم، لازم است به یاد داشته باشیم که این عمل، فراتر از انتقال منابع یا اطلاعات است. کمک، یک تعامل پیچیده است که در آن، نیازها، باورها و عواطف و دیگر حالات ذهنی هر دو طرف نقش دارند. با آگاهی از این پیچیدگی‌ها، می‌توانیم از تبدیل کمک به مداخله جلوگیری کرده و روابط معنادارتری را با دیگران برقرار کنیم.

حقیقتی درباره کودکان دردسرساز

حقیقتی درباره کودکان دردسرساز

حقیقتی درباره کودکان دردسرساز

اگر شما معلم، مربی یا یک والد باشید یا به نحوی با بچه‌ها سر و کار داشته باشید، حتماً با کودکانی برخورد داشته‌اید که به نظر انرژی تمام نشدنی برای مخالفت کردن، قانون‌شکنی، پرخاش و یا رفتارهای این چنینی دارند.
آنچه که گاهی درمورد این کودکان فراموش می‌شود این است که رفتارهای افراطی آن‌ها اغلب بازتاب و نمایشی از احساس امنیت یا عدم امنیتی است که در درون خود تجربه می‌کنند.
این کودکان (و یا نوجوانان) نمی‌خواهند بچه‌های بدی باشند؛ بلکه بالعکس، آن‌ها به شدت امیدوارند که احساس دوست‌داشتنی بودن، ارتباط داشتن و آرامش را تجربه کنند. با این حال، مغز آن‌ها به طور مداوم این پیام را می‌دهد که امنیت و ثبات کافی برای آرام بودن را ندارند.
بسیاری از این کودکان در محیط خانه و در ارتباط با والدین خود درد، رنج، تنهایی و نادیده گرفته شدن را تجربه می‌کنند. و به همین دلیل، می‌آموزند که برای زنده ماندن و سر پا نگه داشتن خود باید متکی به خود، تهاجمی و عصبی باشند و در برابر هر محرکی که ممکن است تهدیدی علیه آن‌ها قلمداد شود، از خود دفاع کنند.
طبیعتاً در چنین دنیای خطرناکی، جایی برای دیدن و اهمیت دادن به احساسات و انتظارات دیگران وجود نخواهد داشت!
بنابراین، تا زمانی که کودکان نتوانند احساس امنیت کافی را تجربه کنند، قادر به آرام نگه داشتن خود، همدلی با دیگران، استدلال کردن و یا حتی دنبال کردن قوانین و ساختارهای تحمیل شده از محیط، نخواهند بود.

چرا برخی افراد از درخواست کمک خودداری می‌کنند؟

چرا برخی افراد از درخواست کمک خودداری می‌کنند؟

چرا برخی افراد از درخواست کمک خودداری می‌کنند؟

دلایل متعددی وجود دارد که افراد را از درخواست کمک باز می‌دارد. این دلایل اغلب ریشه در تجربیات گذشته، تصورات و عواطف فرد در مورد درخواست کمک دارند. در ادامه به برخی از مهم‌ترین دلایل این رفتار می‌پردازیم:

🔹ترس از وابستگی:

ریشه‌های کودکی: بسیاری از افراد از کودکی آموخته‌اند که وابستگی به دیگران نشانه‌ای از ضعف، ناتوانی و آسیب‌پذیری است. سبک دلبستگی ناایمن و تجربیات اولیه‌ای مانند نادیده‌گرفته شدن کودک توسط والدین هنگام ابراز نیاز و درخواست کمک از یک سو و طرد شدن توسط همسالان می‌تواند این تصور را تقویت کند.

هراس از کنترل شدن: وابستگی به دیگران می‌تواند احساس کنترل شدن و دستکاری شدن را در برخی افراد ایجاد کند. به همین دلیل، بعضی ترجیح می‌دهند به تنهایی با مشکلاتشان مقابله کنند.

🔹 شرم و خجالت: برخی ممکن است تصور کنند که مشکل آن‌ها آن‌قدر مهم نیست که به دیگران زحمت بدهند و باری بر دوش آن‌ها بگذارند. از طرفی، احتمال دارد از اینکه دیگران متوجه کاستی و نقصی در آن‌ها شوند، خجالت بکشند. همچنین ممکن است نگران این موضوع باشند که دیگران آن‌ها را به عنوان فردی ناتوان یا گستاخ قضاوت کنند.

🔹 تصویر ایده‌آل از خود: برخی افراد تصویری ایده‌آل از خود به عنوان فردی قوی، مستقل و بی‌نیاز نسبت به دیگران دارند. درخواست کمک می‌تواند این تصویر را تهدید کند.

🔹ترس از شکست: بعضی ممکن است این باور را داشته باشند که اگر از دیگران کمک بخواهند و موفق نشوند، شکست آنها بزرگ‌تر خواهد بود.

🔹کامل‌گرایی: افرادی که به کامل‌گرایی متمایل هستند، ممکن است استقلال و خودکفایی بیش‌ از اندازه را نشانهٔ کمال بدانند.

🔹 ترس از صمیمیت: ایجاد ارتباط صمیمی با دیگران و درخواست کمک می‌تواند به معنای باز کردن خود و ریسک کردن باشد.

🔹نرم‌های فرهنگی: در برخی فرهنگ‌ها، استقلال و خودکفایی بسیار ارزشگذاری می‌شود و درخواست کمک ممکن است به عنوان نشانه‌ای از ضعف تلقی شود.

مهم است به خاطر داشته باشید که بهبود امتناع از درخواست کمک یک فرایند تدریجی است و نیاز به صبر و تلاش دارد. اگر شما یا کسی که می‌شناسید با این مشکل مواجه هستید، توصیه می‌شود به یک روانشناس یا درمانگر مراجعه کنید.

معمای ذهن (تأثیر خاطرات ناآشکار)

معمای ذهن (تأثیر خاطرات ناآشکار)

"معمای ذهن (تأثیر خاطرات ناآشکار)"

خاطره‌های ناهشیار و ناآشکار، غالباً مثبت هستند و به نفع ما کار می‌کنند؛ مانند زمانی که انتظار داریم افراد دور و بر ما، ما را دوست داشته باشند، صرفاً به این دلیل که ما همیشه مورد عشق و علاقه دیگران بوده‌ایم. اگر کودک به هنگام ناراحتی روی پدر و مادر خود حساب کند که می‌توانند او را آرام کنند، به دلیل مجموعه‌ای از خاطرات ناآشکار مثبت است که در ذهن آن‌ها ذخیره شده است.
ولی خاطرات ناآشکار می‌توانند منفی نیز باشند، مانند وقتی که به طور مکرر از پدر و مادر خود تجربه مخالفی را داشتیم که هر گاه احساس ناراحتی می‌کردیم، آن‌ها بی‌تفاوت و بی‌توجه به ما بودند و یا حتی از ما عصبانی شدند.
مسئله مهم درباره حافظه ناآشکار، به خصوص از یک تجربه منفی دردناک، این است که وقتی از آن آگاهی نداریم، به یک مین زمینی مخفی تبدیل می‌شود که می‌تواند ما را به شیوه‌هایی مهم و گاهاً ناتوان‌کننده محدود سازد.
حتی اگر ما از منشأ خاطرات دردناک گذشته آگاه نباشیم، خاطرات ناآشکار هنوز هم می‌توانند ترس، اجتناب، غمگینی و دیگر هیجانات دردناک و احساس‌های بدنی را ایجاد کنند.
این مسئله نشان می‌دهد که چرا کودکان (و حتی بزرگسالان) غالباً بدون اینکه بدانند چرا انقدر عصبانی هستند، به برخی موقعیت‌ها واکنشی بسیار شدید نشان می‌دهند. چنانچه کودکان نتوانند خاطره‌های دردناک خود را درک کنند ممکن است اختلالات خواب وحشت زدگی و مشکلات دیگر را تجربه نمایند.
گاهی والدین امیدوارند که فرزندان تجربه‌های دردناک خود را فراموش کنند؛ ولی آنچه کودکان واقعاً نیاز دارند آن است که پدر و مادر شیوه‌های سالم یکپارچه کردن خاطره‌های ناآشکار و آشکار را به آن‌ها بیاموزند و به این ترتیب حتی تجربه‌های دردناک را به منابعی از قدرت و درک خود تبدیل کنند.
وقتی ما به فرزندان خود فرصت نمی‌دهیم تا احساساتشان را بیان کنند و به یاد آورند که پس از رویدادی توانکاه چه اتفاقی افتاد، فقط خاطره‌های ناآشکار به شکلی نامنسجم و بدون یکپارچگی باقی می‌مانند، و باعث می‌شوند کودکان هیچ راهی برای درک تجربه خود نداشته باشند. ولی وقتی به فرزندان خود کمک می‌کنیم که گذشته خود را با زمان حال یکپارچه کنند، آن‌ها می‌توانند از آنچه در درون آن‌ها می‌گذرد، به شناخت برسند و بر نحوه تفکر و رفتار خود کنترل پیدا کنند.


بخشی از کتاب کودک کامل-مغز
نویسنده دنیل جی سیگل، تینا پین برایسون
ترجمه مهرناز شهرآرای

تأثیر قطبی‌شدگی سیاسی بر روابط دوستانه

تأثیر قطبی‌شدگی سیاسی بر روابط دوستانه

"تأثیر قطبی‌شدگی سیاسی بر روابط دوستانه"

    در عصر حاضر، شاهد افزایش قابل توجهی قطبی‌شدگی سیاسی در جوامع مختلف هستیم. قطبی‌شدگی سیاسی به معنای تقسیم جامعه به دو یا چند گروه کاملاً متمایز از نظر سیاسی است
که دیدگاه‌ها، ارزش‌ها و منافع متضادی دارند. این قطبی‌شدگی نه تنها بر سیاست و اقتصاد، بلکه بر روابط شخصی افراد به ویژه روابط دوستانه تأثیرگذار بوده است. بعضی روابط دوستانه ظرفیت جان به‌در بردن از این اختلافات را دارند و برخی دیگر نه. در واقع عده‌ای از مردم  باورهای سیاسی‌شان را بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت‌شان می‌پندارند و حضور افراد دیگری با عقاید متفاوت، احساس ناامنی و تهدیدشدگی را در آن‌ها برانگیخته می‌کند. این عواطف و ترس از دست دادن انسجام روانی، ممکن است مکانیزم‌های دفاعی مختلفی را در روان آن‌ها فعال کند که می‌تواند به روابط دوستی آسیب برساند. برخی از این مکانیزم‌ها عبارتند از:

دوپاره‌سازی
 برخی تمایل دارند دنیای اطراف خود را به دو بخش دوست و دشمن تقسیم کنند و با کلیشه‌سازی هر کسی که با آن‌ها هم عقیده نباشد را در دسته دشمن قرار دهند.

ایده‌آل‌سازی و ناارزنده‌سازی
 عده‌ای اصرار دارند گروه خود را به عنوان گروهی کامل و برتر و گروه‌های دیگر را به عنوان گروه‌هایی پست و حقیر تلقی کنند.

فرافکنی
برخی افراد گاهی ویژگی‌های منفی خود را به دیگران نسبت دهند. مثلاً، اگر فردی خود را مطلقاً طرف حق بداند، ممکن است مخالفان سیاسی خود را به شدت تقبیح کند.

انکار و سرکوبی
افراد ممکن است وجود اختلافات سیاسی را انکار کنند یا اهمیت آن‌ها را کم‌اهمیت جلوه دهند.

 

تأثیر قطبی‌شدگی سیاسی بر دوستی‌ها

کاهش اعتماد
 اختلافات سیاسی می‌تواند به کاهش اعتماد بین دوستان منجر شود. زمانی که افراد احساس کنند که دوستانشان به دلیل دیدگاه‌های سیاسی‌شان به آن‌ها خیانت می‌کنند، اعتمادشان به آن‌ها سلب می‌شود.

افزایش تنش و درگیری
 اختلافات سیاسی می‌تواند منجر به بحث‌ها و درگیری‌های شدید بین دوستان شود. این درگیری‌ها می‌توانند به روابط آسیب جدی وارد کنند و حتی به پایان آن‌ها منجر شوند.

احساس انزوا
افرادی که دیدگاه‌های سیاسی اقلیت دارند، ممکن است احساس کنند که در روابط خود منزوی شده‌اند و مورد پذیرش قرار نمی‌گیرند. این احساس انزوا می‌تواند به سلامت روان آن‌ها آسیب برساند.

تغییر در هویت
هویت بعضی افراد تا حد زیادی به گروه‌های اجتماعی که به آن‌ها تعلق دارند وابسته است. زمانی که دوستان به دلیل اختلافات سیاسی از هم جدا می‌شوند، هویت افراد نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

راهکارهایی برای حل سالم اختلافات سیاسی در دوستی‌ها

همدلی
 تلاش کنید تا دیدگاه‌های دوست خود را درک کنید و به جای قضاوت زودهنگام، به دنبال درک دلایل او باشید.

احترام به تفاوت‌ها
به یاد داشته باشید که همه افراد حق دارند نظرات متفاوتی داشته باشند. حتی اگر با دیدگاه‌های دوست خود موافق نباشید، به او احترام بگذارید. ضمناً در صورتی که او بنا بر عقایدش به دیگران آزار روانی یا جسمی می‌رساند مجبور به تأیید یا همراهی او نیستید.

تعیین مرزها
 با دوست خود در مورد موضوعاتی که دوست ندارید در مورد آن‌ها بحث کنید، به توافق برسید.

تمرکز بر نقاط مشترک
به جای تمرکز بر اختلافات، به دنبال نقاط مشترک با دوست خود باشید.

ارتباط مؤثر
یاد بگیرید که به شیوه‌ای مؤثر در مورد اختلافات سیاسی خود با دوستان صحبت کنید. مشورت با متخصصین حوزه روانشناسی نیز می‌تواند به شما در حل مشکلات روابط بین فردی کمک کند.

 

نتیجه‌گیری

قطبی‌شدگی سیاسی می‌تواند به روابط دوستی آسیب برساند، اما این بدان معنا نیست که این روابط محکوم به شکست هستند.  در برخی موارد با حفظ ظرفیت‌‌های ذهنی‌سازی و تعامل سازنده طرفین می‌توان از روابط دوستی در شرایط پرتنش مراقبت کرد.

پی‌نوشت: برای ارائه اطلاعات دقیق‌تر و به روز، می‌توانید به منابع علمی و پژوهشی اخیر مراجعه کنید.

توجه: این مطلب صرفاً یک مرور کلی بر موضوع است و برای درک عمیق‌تر آن، نیاز به مطالعه بیشتر و مشورت تخصصی‌تر است.

چطور مستقل بازی کردن را در کودکان تقویت کنیم؟

چطور مستقل بازی کردن را در کودکان تقویت کنیم؟

چطور مستقل بازی کردن را در کودکان تقویت کنیم؟

بازی کردن با فرزندان یکی از لذت‌های والد بودن است، اما همیشه نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم. در این مواقع، شما باید فرزندتان را به مستقلانه بازی کردن تشویق کنید.
از سوی دیگر، وقتی کودکان به تنهایی بازی می‌کنند، تخیل و خلاقیت را در خود پرورش می‌دهند، استقلال عمل، پشتکار و مهارت‌های حل مسئله را ایجاد می‌کنند و صبر و انعطاف‌پذیری را می‌آموزند.

اما چطور می‌توانیم به فرزندان‌مان کمک کنیم تا توانایی مستقلانه بازی کردن را در خود پرورش دهند؟

محیط مناسبی را برای بازی آزاد آن‌ها فراهم کنید.
سعی کنید محیط هر چند کوچکی را برای فرزندانتان ترتیب دهید که بتوانند با خیال راحت و بدون نگرانی از صدمه دیدن، چیزها را به طور مستقل کشف کنند. تا زمانی که فرزندتان ترس از آسیب دیدن نداشته باشد، می‌تواند غرق در اکتشاف و کنجکاوی شود.
این مسئله درباره والدین نیز صدق می‌کند؛ زمانی که شما از امنیت فرزند خود و مرتب بودن اوضاع اطمینان خاطر داشته باشید کمتر نیاز به تذکر دادن، دخالت کردن و محدود کردن فعالیت اکتشافی و خودمختارانه کودک خود خواهید داشت.

به جای اسباب بازی‌های الکترونیکی، اسباب‌بازی‌هایی که حواس پنجگانه و یا خلاقیت کودکان را درگیر می‌کند، در اختیار آن‌ها قرار دهید.
بسیاری از والدین ممکن است برای آسان‌تر کردن فرزندپروری، یک تلفن همراه یا تبلت به فرزندشان بدهند. اما وقتی کودکان به محتوای پر سر و صدا و پر هرج و مرج بازی‌های ویدیویی مورد علاقه خود یا گیمرهای یوتیوب عادت کنند، ممکن است دامنه توجه کوتاه‌تری نسبت به محرک‌های طبیعی محیط داشته باشند. به عبارت دیگر، کودکی که به بازی‌های مهیج، پر سر و صدا و پر رنگ و لعاب دیجیتالی عادت می‌کنند، سخت‌تر جلب بازی‌هایی می‌شوند که نیاز به تمرکز، آرامش و به کار گرفتن تخیل دارند. و در نتیجه، کمتر می‌توانند از طریق کشف و یا ایجاد بازی‌های جدید خود را سرگرم کنند.
بنابراین، زمان استفاده از ابزارهای نمایشی و دیجیتالی آن‌ها را کاهش دهید و آن را با اسباب‌بازی‌های مناسب‌تر جایگزین کنید.


میزان متناسبی از چالش را برای کودکان ایجاد کنید.
برای اینکه کودکان بتوانند با اتکا به توانایی‌های خود به فعالیت مستقلانه بپردازند، می‌بایست سطح مناسبی از چالش را تجربه کنند. اگر بازی و فعالیت‌ها خیلی آسان باشند، زود خسته خواهند شد. و اگر خیلی سخت باشند، ناامید و مأیوس از توانایی خود. البته کودکان مختلف آستانه‌های متفاوتی برای چالش‌پذیری دارند. بنابراین، اسباب‌بازی‌ها و بازی‌ها را طوری برنامه‌ریزی کنید که علایق فرزندتان را در نظر داشته باشید.


از اصلاح یا هدایت مداوم بازی‌های فرزندتان خودداری کنید.
اجازه دهید گاهی اوقات کودکان رهبری بازی را به دست بگیرند و مطابق با آن از تخیل خود پیروی کنند. هر چه بیشتر تخیل آن‌ها را تقویت کنید، بیشتر خواهید دید که مستقلانه شروع به بازی می‌کنند.

چرا نیاز داریم گاهی برای پیدا کردن زندگی در احساس شگفتی گم شویم؟

چرا نیاز داریم گاهی برای پیدا کردن زندگی در احساس شگفتی گم شویم؟

چرا نیاز داریم گاهی برای پیدا کردن زندگی در احساس شگفتی گم شویم؟

 

   احساس شگفتی یا Awe یک تجربه عاطفی نیرومند و پیچیده است که در مواجهه با چیزی بسیار بزرگ‌تر، قدرتمندتر یا پیچیده‌تر از خودمان به وجود می‌آید. این احساس می‌تواند در مواجهه با پدیده‌های طبیعی، آثار هنری، ایده‌های عمیق یا حتی تعاملات اجتماعی عمیق ایجاد شود. بررسی این احساس یک حوزه نسبتا جدید در مطالعه روانشناسی است، اما تا به حال تأثیرات قوی و مثبتی بر بهزیستی افراد نشان داده است. در دنیای پرمشغله امروز، پرورش احساس شگفتی می‌تواند به ما کمک کند تا از زندگی خود لذت بیشتری ببریم و با چالش‌های زندگی بهتر کنار بیاییم. با ایجاد فرصت‌هایی برای تجربه شگفتی، مانند گذراندن وقت در طبیعت، گوش دادن به موسیقی، یا یادگیری چیزهای جدید، می‌توانیم سلامت روان خود را بهبود بخشیم و زندگی خود را غنی‌تر کنیم.


ویژگی‌های اصلی احساس شگفتی:

احساس فروتنی: فرد در مقایسه با چیزی که باعث شگفتی او شده احساس فروتنی و شاید کوچکی می‌کند.

احساس تعجب و حیرت: فرد در مقابل عظمت و پیچیدگی چیزی که مشاهده می‌کند احساس تعجب و حیرت می‌کند.

احساس احترام و تحسین: فرد به چیزی که باعث شگفتی او شده احترام می‌گذارد و آن را تحسین می‌کند.

احساس اتصال به چیزی بزرگ‌تر: فرد احساس می‌کند به چیزی بزرگ‌تر از خود متصل شده است.

احساس آرامش و سرخوشی: شگفتی می‌تواند احساس آرامش، سرخوشی و رضایت را به همراه داشته باشد.

 

برخی عوامل مهم در ایجاد احساس شگفتی:

تماشای پدیده‌های طبیعی: مانند آسمان شب پرستاره، اقیانوس وسیع، کوه‌های بلند

تماشای آثار هنری: مانند موسیقی، نقاشی، مجسمه‌سازی

مطالعه و بررسی ایده‌های عمیق: مانند فلسفه، علم، معنویت

حضور در تعاملات اجتماعی: مانند عشق، دوستی، همدلی

 ماریا مونروی[1] و دکر کلتنر[2] از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی اخیرا در مورد «شگفتی» شگفتی مقاله‌ای منتشر کرده‌اند و روش‌هایی را که می‌توانیم آن را در زندگی خود به دست آوریم بررسی کرده‌اند. طبق گفته نویسندگان،  احساس شگفتی پنج فرایندی را فعال می‌کند که سلامت روان و جسمی را بهبود می‌بخشد:

تغییرات فیزیولوژیکی: مطالعات روابط قابل توجهی بین شگفت‌زدگی و تغییرات نوروفیزیولوژیکی نظیر بهبود فعالیت سیستم عصبی پاراسمپاتیک، کاهش تحریک سمپاتیک (یعنی سطح پایین‌تر پاسخ‌های استرس)، کاهش التهاب، کاهش فعالیت شبکه حالت پیش‌فرض (یک ناحیه مغز مرتبط با تأمل بر حالات درونی خود) و افزایش اکسی‌توسین پیدا کرده‌اند.

تغییر خود: تمرکز بیش از حد بر خود با مسائل مختلف سلامت روان مانند افسردگی، اضطراب، درگیری با تصویر بدن، خودآزاری، سوء مصرف مواد، اختلالات خوردن و همچنین مشکلات اجتماعی از جمله پرخاشگری، نژادپرستی، قلدری و بددهنی مرتبط بوده است. با این حال، تجربه شگفتی تمرکز بر خود را کاهش می‌دهد، همان‌طور که افراد مختلف در مطالعات آزمایشگاهی، دفترچه‌های روزانه، تصویربرداری از طبیعت یا  هنر بصری و مطالعات انجام شده در محیط‌های طبیعی مستند کرده‌اند.

همکاری اجتماعی: تجربیات شگفت‌زدگی، هم در آزمایشگاه و هم در محیط‌های طبیعی، همکاری، فداکاری، مشارکت و سایر اشکال نوع‌دوستی را افزایش می‌دهند.

انسجام و یکپارچگی اجتماعی: احساس شگفتی می‌تواند با تقویت احساس تعلق به شبکه‌های اجتماعی، افراد را بیشتر به دنیای اجتماعی و طبیعی خود متصل کند. داشتن شبکه‌های اجتماعی قوی یکی از بزرگ‌ترین پیش‌بینی‌کننده‌های سلامت روان و جسمی مثبت است.

معنای بیشتر: معنا، یا حس هدف، برای فهم زندگی ما، ارتباطات بین حال و گذشته ما، ارزش‌ها و روابط ما با دیگران ضروری است. تجربیات شگفت‌زدگی می‌توانند ظرفیت معنابخشی به امور را در ما رشد دهند و به ما کمک کنند تا احساس کنیم بخشی از چیزی بزرگتر هستیم.

 

پی‌نوشت:  بخش‌هایی از این مقاله برگرفته از مقاله دکتر وینیتا متا[3] در مورد این موضوع است.
توجه:
این مطلب صرفاً یک مرور کلی بر موضوع است و برای درک عمیق‌تر آن، نیاز به مطالعه بیشتر و تخصصی‌تر است.

 

 

[1]. Monroy, M.

[2] . Keltner, D.

[3]. Vinita Mehta Ph.D., Ed.M.

مدرسه را دوست ندارم.

مدرسه را دوست ندارم.

مدرسه را دوست ندارم.


اگر شما هم بچه مدرسه‌ای در خانه دارید، احتمالا این جمله را از فرزند خود شنیده‌اید که «من مدرسه رو دوست ندارم؛ دلم نمی‌خواد برم مدرسه». شنیدن این جمله از بچه‌ها، آن هم در ابتدای سال تحصیلی، می‌تواند تیر خلاصی به امیدهای والدین برای آغاز یک سال تحصیلی خوب و آرام باشد!
اما نگران نباشید؛ بیشتر مواقع مسئله این نیست که فرزند شما از مدرسه متنفر است. بلکه معمولاً پای یک مشکل یا هیجان منفی قابل حل در میان است.

پس؛
۱. پیش از اینکه تلاش کنید نظر فرزندتان را نسبت به مدرسه تغییر دهید، بفهمید که مشکل اصلی کجاست.
اضطراب جدا شدن از والدین، ترس از مواجه شدن با افراد ناآشنا، ضعف مهارت‌های اجتماعی، ضعف درسی یا ترس از ارزیابی، ناراحتی برای از دست رفتن اوقات فراغت و ... همگی از جمله دلایلی هستند که می‌توانند باعث شوند فرزند شما مدرسه رفتن را دوست نداشته باشد.

۲. مشکل را از موقعیت تفکیک کنید.
این یک واقعیت است که ما گاهی نمی‌توانیم شرایط یا موقعیت فعلی را تغییر دهیم، اما قادریم تا مشکل موجود در موقعیت را حل کنیم. زمانی که شما سعی می‌کنید بدون فشار، علت بی علاقگی فرزندتان نسبت به مدرسه را بفهمید و درباره آن صحبت کنید، شما و کودکتان توانسته‌اید «مشکل» را از «موقعیت» تفکیک کنید. به عبارت دیگر، گفتگوی شما درباره علت ناراحتی فرزندتان به او و شما نشان می‌دهد که مشکل «مدرسه» نیست، بلکه «مسئله‌ای درباره مدرسه» است.

۳. احساسات و دیدگاه کودک یا نوجوان خود را بپذیرید.
به خاطر داشته باشید که پذیرش احساسات و دیدگاه‌ها به معنای تأیید آن‌ها نیست. بلکه به این معناست که آن‌ها را به عنوان شرایطی که در حال حاضر جریان دارد و بر تصمیم‌های فرزندتان تأثیر می‌گذارد، بپذیرید و درباره آن‌ها کنجکاو باشید. حتی اگر هدف نهایی شما تغییر این احساسات و دیدگاه‌ها باشد، باید بتوانید ابتدا به درک و شناخت درستی از آن برسید.

۴. شرایط موجود را به عنوان یک «مسئله قابل حل شدن» مطرح کنید.
بعد از درک و شناخت صحیح درباره علت بی علاقگی فرزندتان به مدرسه و همدلی با احساسات او، زمان آن رسیده است که به کمک هم راه‌حلی برای شرایط موجود پیدا کنید.
مثلاً: «خب من فهمیدم که تو نگرانی که نتونی توی مدرسه دوست پیدا کنی و بچه‌ها اذیتت کنن. پس باید یه فکری براش بکنیم. به نظرت چطور میشه اینو حل کرد؟!»
شما ممکن است راه‌حل‌های پیشنهادی داشته باشید و یا از ایده‌های فرزندتان کمک بگیرید. اما به خاطر داشته باشید که این حل مسئله باید شبیه به یک فرایند مشارکتی باشد، نه صرفاً نصیحت‌های بزرگسالانه!

و در آخر؛
مطمئنا برای اینکه به نتیجه برسید و فرزند شما بتواند خود را با شرایط جدید وفق بدهد، نیاز به زمان دارید. پس این مکالمات را در یک موقعیت آرام و بدون تنش پیش ببرید. و فراموش نکنید که ممکن است بارها و بارها نیاز باشد تا این گفتگو را از سر بگیرید. پس صبور باشید.

Image

ساعات کاری

شنبه تا پنج شنبه از ساعت ۹ الی ۲۱

با ما تماس بگیرید

اینماد