آیا رواندرمانی قفس خلاقیت هنری است یا کلید آن؟
دیوید لینچ، فیلمساز برجستهی جهانی، در کتاب صید ماهی بزرگ نوشته است: «یک بار نزد رواندرمانگر رفتم. سرگرم کاری بودم که به عادتی در زندگیام تبدیل شده بود. پس با خودم گفتم، بهتر است بروم با رواندرمانگر حرف بزنم. وقتی وارد دفترش شدم از او پرسیدم: «فکر میکنی فرآیند درمان یه جورایی میتونه به خلاقیتم آسیب بزنه؟» و او جواب داد: «خب راستش رو بخوای دیوید: آره!» پس با او دست دادم و آنجا را ترک کردم.»
اما آیا واقعا با همان صراحتی که آن رواندرمانگر به این سوال پاسخ داد میتوان مطمئن بود که رواندرمانی برای خلاقیت هنری مضر است؟
تأثیر رواندرمانی بر خلاقیت هنری، همانند بسیاری از پدیدههای روانشناختی، پیچیده و چند وجهی است و میتواند دارای جوانب گوناگون مثبت و منفی باشد. این مقاله به شکل اجمالی به بررسی این تأثیرات بر خلاقیت هنری میپردازد.
تأثیرات مثبت بالقوه
تسهیل خودشناسی و بیان عمیقتر احساسات: آفرینش هنری معمولاً در فضای تلاقی هشیاری و ناهشیاری روی میدهد. رواندرمانی با فراهم آوردن فضایی امن میتواند به هنرمندان کمک کند تا بر روی فرآیندها، حالات ذهنی و لایههای پنهان شخصیت خود، به شکل عمیقتری تأمل کنند و به منابع الهام دنیای درونی خود دسترسی بیشتری داشته باشند، در نتیجه، آثار هنری بدیعتر و اصیلتری خلق کنند.
تنظیم هیجانات و مدیریت عواطف: با افزایش آگاهی از احساسات و نحوه کارکرد آنها، هنرمندان میتوانند به طور مؤثرتری احساسات خود را درک کنند، به آنها معنا ببخشند و از آنها به عنوان منبعی برای خلق آثار هنری استفاده کنند. از طرفی رواندرمانی میتواند به هنرمندان کمک کند تا با تنظیم عواطف ناخوشایندشان نظیر شرم، اضطراب، خشم، ناامیدی و افسردگی، مانع از غرق شدنشان در این هیجاناتشان شوند و ظرفیتهای ذهنیشان را صرف فعالیتهای خلاقانه و تمرکز بر دیدگاههای هنریشان کنند.
بهبود زخمهای عزتنفس: رواندرمانی میتواند به هنرمندان یاری رساند تا ریشههای آسیبپذیری در عزتنفس خود مانند تجربیات کودکی و روابط آسیبزا را بهتر شناسایی کنند و به جای ترس از شکست و بیان ایدههای خود و یا مقایسه مداوم خود با دیگران، مهارتهایشان را ارتقا ببخشند. از این رهگذر، هنرمندان آمادگی این را پیدا میکنند که با انتقادات از رشد و بهبود بازنمانند و از نقدهای سازنده در جهت رشد خود بهره ببرند.
تأثیرات منفی بالقوه
مقاومت در برابر تغییر: فرایند رواندرمانی در برخی مقاطع میتواند برای بعضی افراد دردناک و دشوار باشد. این مقاومت میتواند به صورت موقت نیروی خلاقیت را کاهش دهد.
محدودیت بیان خودجوش: برخی از هنرمندان نگران هستند که رواندرمانی ممکن است به دلیل تأکید بر منطق و واقعیت، بیان خودجوش و خیالپردازی هنری را محدود کند. از سوی دیگر، تمرکز بیش از حد بر تحلیل روانشناختی ممکن است باعث شود که فرد به جای اجازه دادن به جریان آزادانه ایدهها، به دنبال تفسیر همه چیز باشد.
از دست دادن اصالت: نگرانی دیگری که مطرح میشود این است که در برخی رویکردهای رواندرمانی ممکن است به دلیل تأکید بر تطابق با هنجارهای اجتماعی، به اصالت و منحصر به فرد بودن آثار هنری آسیب برسد.
عوامل مؤثر بر تأثیر رواندرمانی بر خلاقیت هنری
شخصیت هنرمند: سازمان و ساختار شخصیت هنرمند و برخی ویژگیهای شخصیتی او، مانند میزان انعطافپذیری و گشودگی به تجربه، میتواند در نحوه پاسخگویی او به رواندرمانی مؤثر باشد.
رابطه درمانی و شخصیت درمانگر: کیفیت رابطه بین درمانگر و بیمار و فضای بیناذهنی آن دو نقش مهمی در موفقیت درمان دارد. احساس ناامنی در درمانجو و مداخلهجویی و اقتدارگرایی نامتعادل درمانگر در جریان درمان میتواند بروز خلاقیت هنری را در درمانجو دچار مشکل کند. از طرفی، وابستگی بیش از حد درمانجو به درمانگر ممکن است باعث شود که فرد به جای تکیه بر تواناییهای خلاقانه خود، به دنبال تأیید درمانگر باشد.
اهداف درمان: اگر یکی از اهداف درمان، بهبود خلاقیت هنری باشد، درمانگر میتواند تخصص خود را برای تسهیل این فرآیند به کار ببرد. به عنوان مثال بهکارگیری برخی رویکردهای پویشی مانند رویکردهای مبتنی بر نظریات ملانی کلاین، دانلد وینیکات و ویلفرد بیون، درمان مبتنی بر ذهنیسازی و هنردرمانی، میتواند بهبود خلاقیت هنری را درپی داشته باشد.
بنابراین، تصمیمگیری در مورد مناسب بودن رواندرمانی برای افزایش خلاقیت، نیازمند بررسی دقیق و مشاوره با متخصصان حوزه روانشناسی و هنر است.
توجه: این مطلب صرفاً یک مرور کلی بر موضوع است و برای درک عمیقتر آن، نیاز به مطالعه بیشتر و تخصصیتر است.