خواندنی‌ها

مقالات عمومی، تخصصی و اخبار

چطور رابطه را به بهترین شکل به پایان برسانیم؟

چطور رابطه را به بهترین شکل به پایان برسانیم؟

چطور رابطه را به بهترین شکل به پایان برسانیم؟

به پایان رساندن یک رابطه تلخ است، چه پایان یک ازدواج طولانی‌مدت باشد و یا حتی یک رابطه کوتاه‌مدت پرفراز و نشیب. آیا می‌توان این تلخی را کمتر کرد و آسیب کمتری از اتمام آن دید؟

 

  • تا جایی که می‌توانید آن را با هم انجام دهید

شما به هردلیلی نتوانستید یکدیگر را خوشحال کنید، تفاوت‌های بسیاری بین شما وجود داشت و از جایی به بعد نتوانستید آرامش را در رابطه تجربه کنید، با این وجود شما زمان معناداری را در کنار یکدیگر گذراندید، به هم کمک کردید و در غم همدیگر شریک بودید. برای پاس داشتن آن زمان‌ها می‌توانید این قدم را هم با هم بردارید تا بتوانید آسان‌ترش کنید.

 

  • در مورد دلایل جدایی خود شفاف و صادق باشید

از ابهام دوری کنید. اجتناب از گفتن دلایل جدایی هرچند راه ساده‌‌تری به نظر می‌رسد اما بیشتر می‌تواند به شریک عاطفی‌تان آسیب بزند و ذهن او را گنگ و مبهم کند.

 

  • مسئولیت تصمیم خود را به عهده بگیرید

اگر این چیزی است که می‌خواهید آن را بپذیرید، به جای آنکه آن شرایط، موقعیت زمانی و یا هرچیز دیگری را دلیل این جدایی بدانید.

 

  • بدون اینکه از خود دفاع کنید به صحبت‌های طرف مقابل گوش دهید

نگرانی‌ها و ترس‌هایش را از این تصمیم بشنوید و تا جایی که می‌توانید صادقانه به پرسش‌هایش پاسخ دهید.

 

  • امید واهی ندهید

اگر مطمئن هستید که باید از هم جدا شوید بهتر است رابطه را بدون پایان رها نکنید. این امید کار را هم برای شما و هم برای طرف مقابل دشوار می‌کند و موقعیت‌های آینده را از دو طرف می‌گیرد.

 

 

  • روابط عاشقانه را به دوستی تقلیل ندهید.

این ممکن است راهی برای کاهش آسیب و درد جدایی به نظر برسد، اما در واقع باعث عدم اطمینان می ‌شود و آسیب احساسی بیشتری را به دنبال دارد.

 

آیا رابطه می تواند به شناخت واقعی خود ما کمک کند؟

آیا رابطه می تواند به شناخت واقعی خود ما کمک کند؟

"آیا رابطه می‌تواند به شناخت خود واقعی ما کمک کند؟"

 

یکی از دلایل ارزشمندی رابطه این است که به ما کمک می‌کند خود را بهتر بشناسیم و بهتر بفهمیم چه کسی هستیم.

شریک عاطفی ما ممکن است چیزی را در ما ببیند که خودمان قادر به دیدنش نیستیم؛ چه قابل‌ستایش باشد و چه ناخوشایند. ممکن است به ما یادآوری کنند که به مسأله‌ای در سرکار بیش از حد واکنش نشان می‌دهیم و یا به دوستی بیش از حد اعتماد کردیم.

اما علیرغم اینکه عشق می‌تواند مسیری به خودشناسی ما داشته باشد، ترجیح می‌دهیم از رابطه کنار رویم تا توهماتمان در مورد خود دست نخورده باقی بماند.

گاهی نمی‌توانیم شریک عاطفی‌مان را به خاطر دیدن بخشی از ما که با خود ایده‌آلمان تطابق ندارد ببخشیم.

ما عاشق می‌شویم که مورد تحسین قرار بگیریم اما پارتنر ما به ما یادآوری می‌کند که تکه‌های دوست‌نداشتنی هم داریم. گاهی به جای دیدن چیزی درونمان ترجیح می‌دهیم بگوییم شریک زندگی‌مان بی‌ملاحظه است و گوش‌هایمان را بگیریم. ترجیح می‌دهیم بگوییم در یک رابطه هیچ‌کس نباید سعی کند دیگری را تغییر دهد.

برای استفاده از نیروی بالقوه رابطه باید چند نکته را به خاطر داشته باشیم:

عشق واقعی با صحبت با شریک عاطفی‌مان در مورد اینکه چگونه هستیم و هستند سازگار است. افرادی که نمی‌خواهیم تغییر کنند کسانی هستند که برایمان اهمیت ندارند.

در عین حال، باید توجه زیادی به نحوه به اشتراک گذاشتن بینشمان کنیم. باید به مشتاق‌ترین دانش‌آموز و مهربان‌ترین معلم رابطه بدل شویم. یافتن موقعیت و لحن مناسب برای در میان گذاشتن این بینش کاری هوشمندانه است.

باید به خاطر داشته باشیم که حقایق احساسی را می‌توان فقط در یک فضای امن صمیمانه شنید.

روابط زمانی از هم می‌پاشند که هر دو نفر نخواستند چیز بیشتری از خود بدانند، زیرا این بینش سخت و سنگین بود و یا شیوه انتقال آن نامهربانانه بود.

 

دانشمندان عجول

دانشمندان عجول

"دانشمندان عجول"

کودکی، دوره‌ای است که در آن، بچه‌ها تلاش می‌کنند تا با کسب تجارب جدید، دنیا و قوانین حاکم بر آن را بشناسند. زندگی کردن با یک کودک خردسال مثل این است که با دانشمند عجول و پرهیجانی سر و کار داشته باشید که مشتاقانه به استقبال تجربه‌های جدید و گاهاً پرخطر می‌رود. این مسئله برای بسیاری از والدین، نگران‌کننده است.
از طرف دیگر، علی رغم تذکرها و آموزش‌های والدین، ممکن است کودکان بارها و بارها درگیر فعالیت‌های پرخطر شوند. این اتفاق می‌تواند والدین را خشمگین کند یا این احساس را به آن‌ها بدهد که فرزندشان قصد لجبازی یا قانون‌شکنی دارد و مستحق تنبیه شدن است.
اما واقعیت این است که ساختارهای مغزی و ظرفیت‌های شناختی زیادی برای به خاطر سپردن و رعایت چارچوب‌ها و قوانین محیطی نیاز است. کودک باید بتواند متوجه آموزش‌های شما بشود، آن‌ها را به حافظه بسپارد، هیجانات لحظه‌ای و کنجکاوی خود را کنترل کند و از نشان دادن یک رفتار ناگهانی جلوگیری کند!
این در حالی است که کودکان هنوز در حال رشد مهارت‌های ذهنی خود هستند و این قابلیت‌ها هنوز به درستی و در حد کمال شکل نگرفته‌اند. بنابراین عجیب نیست که علی‌رغم تذکر والدین، خود را در معرض خطر قرار دهند.
آنچه ما می‌توانیم به عنوان یک بزرگسال بالغ‌تر و آگاه‌تر انجام بدیم، ایجاد امنیت کودک در لحظات خطر و آسیب، ایجاد محیطی نسبتاً امن برای تجربه، آموزش و تکرار آموزش‌هاست.

زنگ‌های خطر در روان‌درمانی (قسمت اول)

زنگ‌های خطر در روان‌درمانی (قسمت اول)

زنگ‌های خطر در روان‌درمانی (قسمت اول)

 

روان‌درمانی فرآیند حساسی است. به اشتراک گذاشتن افکار، احساسات و تجربیات گذشته نیازمند اعتماد زیادی به این فرآیند و روان‌درمانگر است. پژوهش‌ها هم این موضوع را ثابت می‌کنند که رابطه جز‌‌‌ء کلیدی از درمان موفق است. بنابراین پیدا کردن درمانگری که با او احساس امنیت کنید بسیار مهم است.

می‌توان گفت اکثریت روان‌درمانگران افرادی هستند که عمیقاً به سلامت روان بیماران اهمیت می‌دهند. اما همان‌طور که در هر زمینه‌ای یافت می‌شود، ممکن است تعدادی از افراد در این حوزه درمان مؤثر و حرفه‌ای ارائه ندهند.

برخی از نشانه‌های هشدار در روان‌درمانی را برایتان آورده‌ایم:

  • زیرپا گذاشتن حد و مرزهای بیمار

هرگونه درخواست جنسی از مراجع می‌تواند زنگ خطر جدی برای ترک چنین درمانگری است. شکل دیگری از زیرپا گذاشتن حد و مرزهای بیمار شامل پرسیدن مکرر سوالاتی است که غیرمرتبط هستند، به طور مثال سوالاتی در مورد محل زندگی یا درآمد یا درخواست ملاقات خارج از اتاق درمان می‌تواند نقض حریم مراجع باشد.

  • نقض رازداری

رازداری جزء جدایی‌ناپذیر درمان است. روان‌درمانگران موظف هستند اطلاعات مراجعان را خصوصی نگه دارند مگر اینکه اجازه اشتراک آن با فرد دیگری مانند سوپروایزر از سوی مراجع داده شده باشد. اگر روان‌درمانگر بدون رضایت شما اطلاعاتتان را (مگر در مواردی مانند خودکشی و ...) با فرد دیگری مانند اعضای خانواده‌تان به اشتراک می‌گذارند وقت آن رسیده روان‌درمانگر دیگری پیدا کنید. 

  • خودافشایی بیش از حد

خودافشایی درمانگر به مواردی اشاره دارد که فرد اطلاعات شخصی خود را با مراجع در میان می‌گذارد. البته رویکرد درمانگران نسبت به این مورد در طول زمان تکامل یافته است. امروزه بسیاری درمانگران باور دارند که به اشتراک گذاشتن برخی از جزییات مسائل شخصی به شیوه‌ای متفکرانه می‌تواند ارتباط درمانی را تقویت کند. خودافشایی زمانی مشکل‌ساز می‌شود که بیش از حد انجام شود، تمرکز بیش از حدی در جلسه روی درمانگر و مسائل او باشد یا اطلاعاتی افشا شوند که بیمار را معذب کنند. خودافشایی می‌تواند ابزاری باشد که به نفع او استفاده شود 

  • نداشتن مجوز روان‌درمانی

همه روان‌درمانگران باید مجوز و صلاحیت کار روان‌درمانی را از یک مرجع معتبر داشته باشند. این مجوز نشاندهنده آن است که فرد تا درجاتی تحت آموزش این فرآیند قرار گرفته است. عدم صداقت در مورد داشتن مجوز از نشانه‌های هشدار جدی است.(موارد استثنا برای کارورزی تحت نظر سوپروایزر وجود دارد)

 

آیا شما هم مواردی از این قبیل را در ذهن دارید؟

 در مقالات بعدی به نشانه‌های خطر دیگری اشاره خواهیم کرد

 

 

 

 

 

هم‌ خنده

هم‌ خنده

"هم‌خنده"

همه ما وقتی کودکی را می‌بینیم که آشفته، گریان یا ترسیده است، به طور طبیعی می‌خواهیم با کودک ارتباط برقرار کنیم و برای تسکین دادن این احساسات منفی، با او همراه شویم.

در واقع، گریه یا چسبندگی کودک به والدین یک سیگنال ارتباطی است که مادر و پدر را به مراقبت از خود تشویق می‌کند.

اما وقتی بچه‌ها در حال گریه نیستند چطور؟ وقتی در حال بازیگوشی هستند یا با هیجان یک ماجراجویی خیالی را تعریف می‌کنند، والدین چه واکنشی خواهند داشت؟

چگونگی پاسخ به این سوال می‌تواند کیفیت ارتباط بین کودک و والدین و بعدها در سنین بالاتر، ارتباط فرد با سایرین را رقم بزند.

همراه شدن در تجربه‌ها و احساسات مثبت کودکان، به آن‌ها نشان می‌دهد که ارزشمند و شایسته توجه هستند. تجربه‌های مثبت و احساسات خوشایندی که با فرزندتان سهیم می‌شوید به رابطه شما عمق می‌دهد.

وقتی احساسات مبثت و خوشایند کودک به قدر کافی دیده نشود، آن‌ها تنها راه ارتباط خود با والدین را از دریچه احساسات منفی می‌بینند. بنابراین، ممکن است به تدریج هیجان‌های منفی مثل خشم، ناراحتی یا ترس، بیشتر نمود پیدا کنند.

والدینی که معمولاً نسبت به احساسات مثبت کودک بی‌تفاوت هستند، با او همراه نمی‌شوند و هم‌خنده کودک نیستند، به طور غیرمستقیم این پیام را به فرزند خود می‌دهند که برای داشتن همراهی و توجه دیگران باید همیشه پای یک احساس منفی وسط باشد. تا شکایت یا گریه نکنی، تا نترسی و ابراز ناراحتی نکنی، کسی در کنار تو نخواهد بود!

آیا از صمیمیت میترسید؟

آیا از صمیمیت میترسید؟

آیا از صمیمیت می‌ترسید؟

 

صمیمیت سنگ‌بنای هر ارتباط لذت‌بخش و عمیقی است. با این حال چیزی است که بسیاری از بین ما ناخودآگاه از آن فرار می‌کنیم، بدون اینکه آگاهانه دلیل آن را بفهمیم. گاهی خود را در قالب عباراتی مانند «من دلم می‌خواد فضای شخصی خودم رو داشته باشم» یا «فردیتم برام خیلی اهمیت داره» نشان می‌دهد. تشخیص این ترس می‌تواند چالش‌برانگیز باشد اما در عین حال گامی بزرگ به سمت خودآگاهی و رشد است.

 از رها شدن می‌ترسید

بیشتر اوقات ترس از صمیمیت ناشی از ترس عمیق و حل نشده از رها‌شدگی است. بیشتر کسانی که تجربه غفلت از سمت مراقبین اولیه داشته‌اند این ترس را در خود پرورش می‌دهند. آنها یاد می‌گیرند که تنها روی خود حساب کنند. رابطه را ترک می‌کنند قبل از اینکه توسط یک دیگری رها شوند.

به شدت مستقل هستید

هیچ مشکلی در مستقل بودن نیست. اما باید بتوانید صورت نیاز کمک بخواهید. اگر بیش از حد مستقل باشید و سعی می‌کنید همه چیز را به تنهایی انجام دهید، گاهی نشانه‌ای است از دوری عاطفی، شما به خود اجازه نمی‌دهید به آنها وابسته شوید یا نیاز داشته باشید بنابراین بی‌وقفه تلاش می‌کنید زندگی خودتان را به تنهایی بر عهده بگیرید.

کمال‌گرا هستید

طبیعی است که دلتان بخواهد افرادی که دوستشان دارید در مورد شما خوب فکر کنند، اما نباید همیشه نسخه کامل خود را به آنها نشان دهید. اگر کمال‌گرا هستید، به احتمال زیاد، به سختی اجازه خواهید داد که دیگران نقص‌های شما را ببینند تا مبادا طردتان کنند. پایان دادن به روابط به این دلیل که ایده‌آل شما را برآورده نمی‌کنند می‌تواند نشانه‌ای باشد که شما این مفهوم را به عنوان سپری در برابر صمیمیت به کار می‌گیرید.

 از افرادی خوشتان می‌‌آید که به شما آسیب می‌رسانند

آیا معمولا از افرادی خوشتان می‌آید که از نظر عاطفی در دسترس نیستند، رفتار بدی با شما دارند یا خیانت می‌کنند؟ انتخاب پارتنرهای ناسالم ویژگی مشترکی در بین افرادی است که ترس از صمیمیت دارند، زیرا به آنها اجازه می‌دهد تا از نزدیک شدن بیش از حد به فرد و داشتن آینده‌ای پایدار با آنها اجتناب کنند. ممکن است افراد آسیب دیده، گوشه‌گیر یا پیچیده را جذاب‌تر بیابید، زیرا می‌خواهید از صمیمیت اجتناب کنید و در نهایت افرادی را که واقعاً سازگارتر و مناسب شما هستند رد می‌کنید تا جلوی هر نوع نزدیکی عاطفی را گرفته باشید.

در مورد ترس از صمیمیت در مقالات بعدی هم صحبت خواهیم کرد.

وقتی والدین همه چیز را می‌دانند!

وقتی والدین همه چیز را می‌دانند!

وقتی والدین همه چیز را می‌دانند!

(نقش والدین در رشد کلامی)

مادر یا پدری را تصور کنید که به خاطر اضطراب یا تلاش زیادی که برای بی‌نقص بودن یا حفظ کنترل شرایط دارد، قبل از اینکه کودک ابراز نیاز یا ناراحتی کند،

سریعاً برای رفع نیاز او دست به کار می‌شود. طوری که انگار والد و کودک «یکی» هستند!

والد «به جای کودک» احساس نیاز می‌کند، تصمیم می‌گیرد و گاهی بدون اینکه از درست بودن حدس و تصمیم خود درباره کودک مطمئن شود، اقدام می‌کند...

در حالی که یادگیری زبان، رشد کلام و حتی تفکر، نتیجه تجربه فاصله با والد است. وقتی کودک می‌فهمد که از والدین خود جداست و آن‌ها همه چیز را درباره او و نیازهایش نمی‌دانند،

سعی می‌کند با استفاده از زبان راهی برای منتقل کردن خواسته‌ها و نیازهایش پیدا کند.

اما در مثالی که فرض شد، هیچ فاصله‌ای بین کودک و والد وجود ندارد. کودک عملاً از دایره تصمیم‌گیری‌ها خارج شده است و این مادر و پدر هستند که

بدون تلاش کافی برای فهمیدن خواسته واقعی کودک، عمل می‌کنند. در نتیجه، کودک نیاز جدی به فکر کردن درباره خواسته‌های خودش و ایجاد یک پل ارتباطی (استفاده از کلام)  احساس نمی‌کند.

شیوه ارتباط والدین و کودک و حضور بیش از اندازه یا مداخله‌گرانه آن‌ها، گاهی اوقات باعث می‌شود که کودک تلاش کم‌تری برای شناخت و فکر کردن درباره خود و دنیای اطراف داشته باشد و در نتیجه، برای انتقال احساسات و نیازهایش از طریق کلام، کم‌تر اقدام می‌کند.

مادرانی که اهل گفتگو هستند، سوال می‌پرسند و کودک را به بیان افکار و احساسات خود تشویق می‌کنند، کمک بزرگی به رشد تفکر و زبان در فرزند خود می‌کنند.

روان درمانی زمان می‌برد

روان درمانی زمان می‌برد

"روان‌درمانی زمان می‌برد"

 روان‌درمانی از منحنی «واکنش متناسب با مقدار»* پیروی می‌کند. 

بیش از ۲۰ جلسه یا حدود ۶ ماه درمان هفتگی طول می‌کشد تا اینکه ۵۰٪ بیماران بهبود معناداری را نشان دهند.

بیش از ۴۰ جلسه طول می‌کشد تا ۷۵٪ بیماران بهبود معناداری را نشان دهند.

این یافته‌ها براساس مطالعه علمی روی بیش از ده‌ هزار مورد روان‌درمانی است و با آنچه روان‌درمانگران در مورد روان‌درمانی موفق

و همچنین بیماران در مورد تجربه درمانی خود گزارش می دهند، مطابقت دارد.

 

جاناتان شدلر

 

برگرفته از مقاله Selling Bad Therapy to Trauma Victims

 

*dose-response

Image

ساعات کاری

شنبه تا پنج شنبه از ساعت ۹ الی ۲۱

با ما تماس بگیرید

اینماد